چون جام زهر غریبانه سر کشید

.
#😢 💔
.
چون جام زهر... غریبانه سر کشید
فریاد زد خدا و... عبا را به سر کشید
.
پنجاه و چند ساله ی موسی به کوچه ها
پنجاه و چند مرتبه آه از جگر کشید
.
با سینه ای که آتش از آن شعله می کشید
ناله برای کشته ی دیوار و در کشید
.
او بود و خاک حجره و یک ناله ی ضعیف
آری نفس نفس زدنش تا سحر کشید
.
یک روزه زهر بر دل زارش اثر نمود
وقت سحر به جانب دادار پر کشید
.
در انتظار آمدن میوه ی دلش...
پا را به سوی قبله چنان محتضر کشید
.
سینه زنان، دریده گریبان، پسر رسید
دستی به روی ماه کبود پدر کشید
.
آه از دمی که زینب کبرای غم نصیب
« آمد تن امام زمان را به بر کشید»
.
با دست زخم خورده ی خود دختر علی
تیر شکسته از تن مولا به در کشید
.
گل مانده بود در وسط تیغ و نیزه ها
آمد ز پای ساقه ی یاسش تبر کشید
.
از خاک زیر حنجر خونین دلبرش
با نیّت شفا روی چشمان تر کشید
.
شاعر:
#مجتبی_روشن_روان
دیدگاه ها (۱)

گلشنِ زهرا(س) شد خزاناشڪ مهدی(عج) شد روانشهادت امام حسن عسکر...

ای بهترین قرار دل بی قرار ماای آبروی خلق دوعالم،نگار ماای ما...

زائری بارانی ام آقابدادم میرسی؟بی پناهم، خسته ام،تنهابدادم م...

حالم چنان بد استکه تنها علاج من در نسخه های پنجرهفولاد مشهد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط