توله گرگی که تو فکر شاهرگ و خون منی

توله گرگی که تو فکر شاهرگ و خون منی👇
کاسه خونی جگری سوخته مهمون منی
من خرابم بشین و زحمت آوآر نکش
نفست باز گرفت اینهمه سیگار نکش
ما دعا هوی چمن هو بره یک سینه بلور
آخرین قطارمه ی بلیت ی جای دور
چشم بادآم دهن پسته شبارو کجا کرده بدر
وآی مآمآنی قلبمو داغون کرده این گرگ پدر
هرپسربچه ای که راهش به خیابونه تو خورد
یک شبه مرد شد و یکه به میدون زد و مرد
چشممون خورد به هم سائغه زد پیجم سوخت
نیزه هام جمجمه مو بد به گلوبند تو دوخت
خنده هات که الکی بغضاتم عینه دروغ
د نخند گرگ پدر اونم تو این شهره شلوغ
پیش چشم همه از خودم یلی ستختم
پیش چشم تو اما سپر انداختم
#mehrab_azhak_record
#vampire
#no_copy_block
دیدگاه ها (۵)

فقط دو روز در زندگیمان وجود دارند که ۲۴ ساعته نیستند:روزی که...

انصاف نیست …دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های تکراری راروزی هز...

#آخرین_پصت_سال_نودوپنج:) ایـݩ ساعت شب میشہ پارسآݪ :|:open_ha...

سیلآݥ...امیدوآرم تبریڬ عید رو از کسۍ کہ دوصـ دآرید بشنویـد و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط