گفتن از عشق تو افسوس کمی دیر شده

گفتن از عشق تو افسوس ؛ کمی دیر شده
حال ما دستخوش این همه تغییر شده

دیگری آمد و بر سفره قلب تو نشست
بردی از یاد ؛ دلی را که نمک گیر شده

با دل خسته ؛ سرِ از تو گذشتن دارم
پایم اما به دل سنگ تو زنجیر شده

تو پی زندگی ات رفتی و من خواهم گفت
شعر هایی که به تفسیر تو تصویر شده

چاره این دل ویران شده شاید مرگ است
آن غزالم که شبی عاشق یک شیر شده

دلخوشم با غزلی تازه، دو خط درد و دلی
از زمانی که دلت از دل من سیر شده.
دیدگاه ها (۱)

کاش می شد نروی تا تک و تنها نشومبی تو دیوانه ترین عاشق شیدا ...

گفت : دوستت دارمگفتم چقدر؟؟؟؟گفت یه دنیا ....!!!!وقتی رهایم ...

بار آخر ! دست آخر !من ورق را با دلم بر میزنم !بار دیگر حکم ک...

ﺷﮑﺴﺘﻢ ﺗﻮﺑﻪ ﺍﻡ ﺳﺎﻗﯽ، ﺗﻮ ﻫﻢ بشکن ﺳﺮ ﺧُﻢ ﺭﺍﺑﺰﻥ ﺳﻨﮕﯽ ﺑﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﮐﻪ ...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط