به خدا بعد تو یک لحظه نخندید دلم
🕊 به خدا بعدِ تو یک لحظه نخندید دلم
دائما از تو و از حال تو پرسید دلم
هرچه گفتند ز خیرش بِگُذر قسمت نیست
هرگز از بندِ تو آزاد نگردید دلم
سینه ای دارم از اندوه پر و چشمِ پر آب
صد غزل درد ز بعد تو سرایید دلم
روزگارم چو خیال است و امیدم به سراب
مانده در برزخ و آوارۀ تبعید دلم
از خدا هم گله دارم اگر این تقدیر است
دوست، بیگانه، خودی، از همه رنجید دلم
هرچه گفتند ز من بشنو ولی باور نه
از تو و عشق نشد، خانۀ تردید دلم
گرچه با حربۀ تقدیر، جدایت کردند
نشد از وصل تو یک ثانیه نومید دلم
آخر قصه چه دستم برسد بر تو چه نه
شک نکن از تو و این عشق نلغزید دلم...
دائما از تو و از حال تو پرسید دلم
هرچه گفتند ز خیرش بِگُذر قسمت نیست
هرگز از بندِ تو آزاد نگردید دلم
سینه ای دارم از اندوه پر و چشمِ پر آب
صد غزل درد ز بعد تو سرایید دلم
روزگارم چو خیال است و امیدم به سراب
مانده در برزخ و آوارۀ تبعید دلم
از خدا هم گله دارم اگر این تقدیر است
دوست، بیگانه، خودی، از همه رنجید دلم
هرچه گفتند ز من بشنو ولی باور نه
از تو و عشق نشد، خانۀ تردید دلم
گرچه با حربۀ تقدیر، جدایت کردند
نشد از وصل تو یک ثانیه نومید دلم
آخر قصه چه دستم برسد بر تو چه نه
شک نکن از تو و این عشق نلغزید دلم...
- ۶۶۷
- ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط