عشق ناگهانی
عشق ناگهانی
پارت ۱۱
ویو کوک:
که یهو دیدم ا/ت دا ه با خودش حرف میزنه.
ا/ت: اصلا چرا جونگکوک باید ازم بخواد اینجا زندگی کنم؟
این سوالو از خودت بپرس اسکل😑
خودت چرا قبول کردی؟
پوزخند زدم
فکر الان وقتشه که.....
ویو ا/ت:
همینجوری داشتم بلند بلند با خودم حرف میزدم که صدای جونگکوک اومد
کوک: خب بزار دلیلش رو بگم که چرا ازت خواستم اینجا زندگی کنی!
ا/ت:چی..... تو.....تو هنوز نخوابیدی؟
یهو دستش رو برد تو جیبش و یه جعبه ی قرمز درآورد.
کوک:با من ازدواج میکنی؟
(بچه ها کوک از اول فکر حلقه ازدواج رو کرده بود جادو نشد😂)
واقعا شوکه شده بودم.
خدایی باورم نمی شد کسی که ازش متنفر بودم الان ازم خواستگاری کرده باشه
فکر نمی کردم کسی که خیلی سرد و بد رفتار بود الان از من خواستگاری کرده......
پارت ۱۱
ویو کوک:
که یهو دیدم ا/ت دا ه با خودش حرف میزنه.
ا/ت: اصلا چرا جونگکوک باید ازم بخواد اینجا زندگی کنم؟
این سوالو از خودت بپرس اسکل😑
خودت چرا قبول کردی؟
پوزخند زدم
فکر الان وقتشه که.....
ویو ا/ت:
همینجوری داشتم بلند بلند با خودم حرف میزدم که صدای جونگکوک اومد
کوک: خب بزار دلیلش رو بگم که چرا ازت خواستم اینجا زندگی کنی!
ا/ت:چی..... تو.....تو هنوز نخوابیدی؟
یهو دستش رو برد تو جیبش و یه جعبه ی قرمز درآورد.
کوک:با من ازدواج میکنی؟
(بچه ها کوک از اول فکر حلقه ازدواج رو کرده بود جادو نشد😂)
واقعا شوکه شده بودم.
خدایی باورم نمی شد کسی که ازش متنفر بودم الان ازم خواستگاری کرده باشه
فکر نمی کردم کسی که خیلی سرد و بد رفتار بود الان از من خواستگاری کرده......
۶.۶k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.