معنی آهنگ صداگذار چویا
#معنیآهنگصداگذارچویا
> مهم نیست که این بازی چقدر کلیشه ایه، من تا آخرش هستم
اما با سناریویی از یه نویسنده ناشی راضی نمیشم
خداحافظ، من دیگه این لباس های استفاده شده در حالت فساد رو نمی پوشم
درسته، حوصله ام سر رفته و فقط یه راه برای گذراندن زمان میخوام.
" در خواب های آرام مرگ"... اولین بار کی اینو گفت؟!
این دنیا یه قفس پرندس که توسط رنگ ها محو شده
حتی اگه تأسف بخورم، نمیتونم از این زندان بیرون برم.
اما الان، تاریکی اندوهناک من، من هنوز از تک و تا نیوفتادم .
(جاذبه) بیا زمین و آسمان رو واژگون کنیم.
درون تاریکی، سایه ای از یک کلاه با دل خوشیِ تمام، می رقصه
حتی اگه در هنگام شب سعی کنم غل و زنجیر هام رو پاره کنم،
اون کسی که کاملا با Kierkegaard* موافقت کرد هم همین جاست.
وو~اوو~ "بهترین منظره ای که از یه شاهکار 10 میلیاردی بیشتر می ارزه..."
بیا از وقت گذراندن بیهوده در این اطراف دست برداریم و کار رو یک سره کنیم.
چرا موارد کلیدی همه مردم دست اونه؟
در لحظه ای که با هم برخورد میکنیم، من اونی هستم که تحت کنترل در میاد.
من این قطع کننده ی پیش از موقعِ زندگی رو تحت نفوذ خودم درمیارم.
تنها، تاریکی اندوهناک من، روزی با یک کلید باز شده.
بهتر این بود که فقط سقوط میکردم تا اینکه برگردم و تنها باشم.
(جاذبه) خیره کننده در قفس نابود شده ی خود
آهسته، میخونم، "ابداً بد نیستم."
حتی با اینکه چنین حسی داره که انگار من حبس شدم و هیچ فضایی برای احساسات نیست،
تا حدی که بتونم به خودم فشار میارم و همه چیز رو سیاه میکنم.
این دنیا یه قفس پرندس که توسط رنگ ها محو شده
حتی اگه تأسف بخورم، نمیتونم از این زندان بیرون برم.
اما الان، تاریکی اندوهناک من، من هنوز از تک و تا نیوفتادم .
(جاذبه) بیا زمین و آسمان رو واژگون کنیم.
درون تاریکی، سایه ای از یک کلاه با دل خوشیِ تمام، می رقصه.
* Kierkegaard :
نویسنده، الهی دان، شاعر و فیلسوف دانمارکی
#Character_song #Chuuya
> مهم نیست که این بازی چقدر کلیشه ایه، من تا آخرش هستم
اما با سناریویی از یه نویسنده ناشی راضی نمیشم
خداحافظ، من دیگه این لباس های استفاده شده در حالت فساد رو نمی پوشم
درسته، حوصله ام سر رفته و فقط یه راه برای گذراندن زمان میخوام.
" در خواب های آرام مرگ"... اولین بار کی اینو گفت؟!
این دنیا یه قفس پرندس که توسط رنگ ها محو شده
حتی اگه تأسف بخورم، نمیتونم از این زندان بیرون برم.
اما الان، تاریکی اندوهناک من، من هنوز از تک و تا نیوفتادم .
(جاذبه) بیا زمین و آسمان رو واژگون کنیم.
درون تاریکی، سایه ای از یک کلاه با دل خوشیِ تمام، می رقصه
حتی اگه در هنگام شب سعی کنم غل و زنجیر هام رو پاره کنم،
اون کسی که کاملا با Kierkegaard* موافقت کرد هم همین جاست.
وو~اوو~ "بهترین منظره ای که از یه شاهکار 10 میلیاردی بیشتر می ارزه..."
بیا از وقت گذراندن بیهوده در این اطراف دست برداریم و کار رو یک سره کنیم.
چرا موارد کلیدی همه مردم دست اونه؟
در لحظه ای که با هم برخورد میکنیم، من اونی هستم که تحت کنترل در میاد.
من این قطع کننده ی پیش از موقعِ زندگی رو تحت نفوذ خودم درمیارم.
تنها، تاریکی اندوهناک من، روزی با یک کلید باز شده.
بهتر این بود که فقط سقوط میکردم تا اینکه برگردم و تنها باشم.
(جاذبه) خیره کننده در قفس نابود شده ی خود
آهسته، میخونم، "ابداً بد نیستم."
حتی با اینکه چنین حسی داره که انگار من حبس شدم و هیچ فضایی برای احساسات نیست،
تا حدی که بتونم به خودم فشار میارم و همه چیز رو سیاه میکنم.
این دنیا یه قفس پرندس که توسط رنگ ها محو شده
حتی اگه تأسف بخورم، نمیتونم از این زندان بیرون برم.
اما الان، تاریکی اندوهناک من، من هنوز از تک و تا نیوفتادم .
(جاذبه) بیا زمین و آسمان رو واژگون کنیم.
درون تاریکی، سایه ای از یک کلاه با دل خوشیِ تمام، می رقصه.
* Kierkegaard :
نویسنده، الهی دان، شاعر و فیلسوف دانمارکی
#Character_song #Chuuya
۴.۹k
۰۹ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.