باهم قهر بودیم

باهم قهر بودیم
عادت داشتیم بعد بحث
یه مدتی رو تنها باشیم
تا همه چی برگرده به قبل
رفتم حموم تامثل همیشه اشک هامو نبینه
اومدم بیرون از اتاق
درحالی که با یه دست داشتم موهامو خشک میکردم
رفتم تو آشپزخونه یه لیوان چای داغ و تلخ بردارم و برم بشینم پای داستانم چشمم بهش افتاد داشت ریشه های فَرشو میبافت
دستش عادت کرده بود بس بین موهام بود
رفتم سمتش سرشو بلند کرد زل زد تو چشام
گفتم موهامو میبافی تا دنیامون اروم بگیره؟
دیدگاه ها (۲۰)

ببین وختی داری با من چت میکنی حق نداری #دونقطه‌پرانتز یا از ...

وقتی کسی که عاشقشی رهات می کنه، بهش لبخند بزن و بذار بره، به...

از بین آدمای زندگیتون، دل‌نازکا رو بیشتر دوسشون داشته باشید....

مردی که ناز و عشوه‌ی زنی در زندگی اش نباشد...زندگی برایش چه ...

# اسیر _ ارباب PART _ 2 لئونارد: از حموم اومدم بیرون و سمت ک...

سناریو :: مثلث عشقی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط