<P¹>
<P¹>
ا.ت ویو:
رفته بودم بانک.نشسته بودم که صدام زدن به باجه4.بلند شدم و سرم رو اینور و اون ور کردم تا باجه4 رو پیدا کنم که یهو سر جام خشکم زد.
اون...اون...همون آیدل معروفه بود.یه هودی سفید با شلوار لی و کلاه آبی که سرش بود پوشیده بود و توی گوشیش نگاه میکرد و میخندید.اینجا چیکار میکنه چرا کسی حواسش نیست؟
یهو به خودش اومد و بهم نگاه کرد و لبخند روی لبش تبدیل به تعجب شد.همینطور مات و مبهوت به هم نگاه میکردیم.
که من بی اختیار به سمتش دویدیم و پریدم تو بغلش چون خیلی خیلی زیاد دوستش داشتم.اونم منو بغل کرد و بهم گفت:
...
(اگه لایک ها ی این پست به 20 برسه پار بعدی رو میزارم)
ا.ت ویو:
رفته بودم بانک.نشسته بودم که صدام زدن به باجه4.بلند شدم و سرم رو اینور و اون ور کردم تا باجه4 رو پیدا کنم که یهو سر جام خشکم زد.
اون...اون...همون آیدل معروفه بود.یه هودی سفید با شلوار لی و کلاه آبی که سرش بود پوشیده بود و توی گوشیش نگاه میکرد و میخندید.اینجا چیکار میکنه چرا کسی حواسش نیست؟
یهو به خودش اومد و بهم نگاه کرد و لبخند روی لبش تبدیل به تعجب شد.همینطور مات و مبهوت به هم نگاه میکردیم.
که من بی اختیار به سمتش دویدیم و پریدم تو بغلش چون خیلی خیلی زیاد دوستش داشتم.اونم منو بغل کرد و بهم گفت:
...
(اگه لایک ها ی این پست به 20 برسه پار بعدی رو میزارم)
۲.۹k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.