آسا به محض اینکه دید موزان ناپدید شد با همون حال خرابش دو
آسا به محض اینکه دید موزان ناپدید شد با همون حال خرابش دویید وسط و سرفه میکرد
رنگ موی آسا سفید شد و رنگ چشماش هم تغییر کرد اسلاید ۲ آسا چشماش رو بست و تقریبا بیهوش شد افتاد روی زمین تا وقتی یه گیاه های بلندی روی زمین رشد کرد اون رو توی هوا گرفت و یع سری تغییرات رو ایجاد کرد( اسلاید سه ) بعد اون گیاه ها آرون ناپدید شدند آسا ناخودآگاه شمشیرش رو جلوش گرفت و باد دور موهاش و بدنش میپیچید و شمشیرش از حد عادی بلند تر شده بود اسلاید ۴ همه ی هاشیرا ها رایحه رو حس کردند رفتند سمت رایحه و آسا رو تو اون حالت دیدند مویچیرو :آس...ا ...چ-چان ....چشماش ده تا شد همه ی هاشیرا ها برگاشون ریخته بود آسا همونطور که بیهوش بود شمشیرش رو روی زمین کشید و یه گودال بزرگ ایجاد شد و یه اژدهای سفید اومد بیرون دور آسا یه چرخی زد و یه نعره ی خیلی بلندی کشید و یه همچین چیزایی شکل گرفت اسلاید ۵
آسا اومد روی زمین چشماش رو آروم باز کرد رنگ چشماش یه سبز آرومی بود ولی داخلش نوشته های ژاپنی بود اوبانای : این دیگه چیه. یه اژدها؟؟ سانمی: این خیلی بزرگه یا برابر قد اون گند بک تسبیح به دسته
شینوبو : اون ....اون چطوری این شکلی شد
دوباره نمیدونم از کجا صدای تار ناکیمه اومد
مویچیرو و گیو همزمان با چشمای باریک شده : کار موزانه
آسا: خب خب خب اینجا چی داریم ؟؟؟
میتسوری : اون....اون موجود گنده چیه ؟؟؟؟
آسا: خب این .......موجود سرکوب شده ی درونمه .....یه لبخند شیطانی زد : اون ....از همون اول درون من بوده .....اون تک و تنها بوده اما الان دیگه تنها نیست ......اسلاید ۶ ( تموم اون چیزایی صورتی و بنفش رو رنگهای سبز روشن و تیره تصور کنید )
گیو شروع کرد حمله کردن .
سانمی : گیوووو بدون نقشه کجا میری ؟؟؟؟
آسا یه نگاهی به اژدهاش کرد و یه علامت بهش داد و اژدها سریع یه نعره ای کشید و رفت دنبال گیو آسا هم همزمان با اون دویید و رفت سراغ بقیه هاشیرا ها
اون پرید هوا و حرکت اسلاید 7 رو انجام داد و تونست دوتا هاشیرا رو زمین بزنه : نظرتون درباره جنگ با شمشیر چیه هوم؟ پوزخند کوچیک زد میتسوری اول رفت جلو و با اون شمشیر درازش حمله کرد : من نمیخوام تورو بکشم ولی تو میخوای آسا: اوو.... نگا عجب شمشیریع میتسو میتسوری: پس تو مارو میشناسی آسا : میشناسم ولی زندتون نمیزارم اون در حال که حرف میزند با شمشیر به هم حمله میکردند لباس آسا یه چیزی تو مایه های اسلاید ۸ بود ولی یذره خشن تر بود
همون لحظه شینوبو یه چیزی رو به یاد آورد که اگه یذره از خون شیطان برداره شاید بشه با یه محلولی اونو دوباره انسان کنه
شینوبو حمله کرد:میتسوری ادامه بده
شینوبو از بالای سر آسا رد شد و یکی از دستاش رو قطع کرد
مویچرو : شینوبووو آسا ریکشنی نشون نداد و دستاش رو ترمیم کرد اسلاید 9.....
رنگ موی آسا سفید شد و رنگ چشماش هم تغییر کرد اسلاید ۲ آسا چشماش رو بست و تقریبا بیهوش شد افتاد روی زمین تا وقتی یه گیاه های بلندی روی زمین رشد کرد اون رو توی هوا گرفت و یع سری تغییرات رو ایجاد کرد( اسلاید سه ) بعد اون گیاه ها آرون ناپدید شدند آسا ناخودآگاه شمشیرش رو جلوش گرفت و باد دور موهاش و بدنش میپیچید و شمشیرش از حد عادی بلند تر شده بود اسلاید ۴ همه ی هاشیرا ها رایحه رو حس کردند رفتند سمت رایحه و آسا رو تو اون حالت دیدند مویچیرو :آس...ا ...چ-چان ....چشماش ده تا شد همه ی هاشیرا ها برگاشون ریخته بود آسا همونطور که بیهوش بود شمشیرش رو روی زمین کشید و یه گودال بزرگ ایجاد شد و یه اژدهای سفید اومد بیرون دور آسا یه چرخی زد و یه نعره ی خیلی بلندی کشید و یه همچین چیزایی شکل گرفت اسلاید ۵
آسا اومد روی زمین چشماش رو آروم باز کرد رنگ چشماش یه سبز آرومی بود ولی داخلش نوشته های ژاپنی بود اوبانای : این دیگه چیه. یه اژدها؟؟ سانمی: این خیلی بزرگه یا برابر قد اون گند بک تسبیح به دسته
شینوبو : اون ....اون چطوری این شکلی شد
دوباره نمیدونم از کجا صدای تار ناکیمه اومد
مویچیرو و گیو همزمان با چشمای باریک شده : کار موزانه
آسا: خب خب خب اینجا چی داریم ؟؟؟
میتسوری : اون....اون موجود گنده چیه ؟؟؟؟
آسا: خب این .......موجود سرکوب شده ی درونمه .....یه لبخند شیطانی زد : اون ....از همون اول درون من بوده .....اون تک و تنها بوده اما الان دیگه تنها نیست ......اسلاید ۶ ( تموم اون چیزایی صورتی و بنفش رو رنگهای سبز روشن و تیره تصور کنید )
گیو شروع کرد حمله کردن .
سانمی : گیوووو بدون نقشه کجا میری ؟؟؟؟
آسا یه نگاهی به اژدهاش کرد و یه علامت بهش داد و اژدها سریع یه نعره ای کشید و رفت دنبال گیو آسا هم همزمان با اون دویید و رفت سراغ بقیه هاشیرا ها
اون پرید هوا و حرکت اسلاید 7 رو انجام داد و تونست دوتا هاشیرا رو زمین بزنه : نظرتون درباره جنگ با شمشیر چیه هوم؟ پوزخند کوچیک زد میتسوری اول رفت جلو و با اون شمشیر درازش حمله کرد : من نمیخوام تورو بکشم ولی تو میخوای آسا: اوو.... نگا عجب شمشیریع میتسو میتسوری: پس تو مارو میشناسی آسا : میشناسم ولی زندتون نمیزارم اون در حال که حرف میزند با شمشیر به هم حمله میکردند لباس آسا یه چیزی تو مایه های اسلاید ۸ بود ولی یذره خشن تر بود
همون لحظه شینوبو یه چیزی رو به یاد آورد که اگه یذره از خون شیطان برداره شاید بشه با یه محلولی اونو دوباره انسان کنه
شینوبو حمله کرد:میتسوری ادامه بده
شینوبو از بالای سر آسا رد شد و یکی از دستاش رو قطع کرد
مویچرو : شینوبووو آسا ریکشنی نشون نداد و دستاش رو ترمیم کرد اسلاید 9.....
۵.۱k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.