هیچ جان را نیست از مهرت نشان

هیچ جان را نیست از مهرت نشان
وز لب لعلت نشان از تشنگان

من درین اندیشه تا کی روز و شب
سرکنم یا این دل آتشفشان
دیدگاه ها (۰)

روحی که به تن‌ها عشق می‌پاشد از اوست گرچه جان می‌کاهد اما جا...

برندارم دل ز مهرت دلبرا تا زنده‌امور چه آزادم ترا تا زنده‌ام...

بازی زلف تو امشب به سر شانه ز چیست؟خانه بر هم زدن این دل دیو...

تو طبیب این دل بیمار باشی محشر استاز سر شب تا سحر بیدار باشی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط