دلم واسه تویی تنگ شده که هیچ وقت نمی تونی بفهمی چه انداز
دلم واسه تویی تنگ شده، که هیچ وقت نمی تونی بفهمی چه اندازه دلتنگم، و چه اندازه عاشقانه، به دور از هوس، صادقانه، تو رو دوست دارم...
ﺍﺯ ﻗﻮﯼ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ !
ﺩﻟﻢ ﯾﮏ ﺷﺎﻧﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺗﮑﯿﻪ ﺩﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻫﻤﻪ ﺩﻧﯿﺎ
ﻭ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺒﺎﺭﻡ ......
اگه همه دنیا کنارت باشن همیشه دلتنگ اونی میشی که کنارت نیست! دلتنگتم
اشکها اسکی سوارانی ماهرند که از زیر چشم ها شروع به حرکت می کنند و از گونه ها با مهارت می پرند و در کنار لب ها از خط پایان می گذرند.
اشک هایم از برای دیدنت جاریست …
انشرلی هم نشدم یک نفرازمن بپرسد؛انه "تکرارغریبانه روزهایت جگونه گذشت"
ساز گل های دلم آهنگ توست
حس نکردی یک نفر دلتنگ توست
بوی یوسف میدهد پیراهنت
پیر کنعانم برای دیدنت
ستاره ی من.......
یادم می آید گفته بودی ساده نویسی را دوست داری
تقدیم به تو.........ساده و کوتاه تنها همین 3 کلمه :برگرد.....غمگینم......شکستم.........
گاهی هزار بار بابت نبودنت با خودم تکرار میکنم مهم نیست. اما هزارمین بار اشک از چشمانم جاری میشود. انگار تازه میفهمم
معنای نبودنت را!!!!!
دوباره تنها شده ام،دوباره دلم هوای تو را کرده.
خودکارم را از ابر پر می کنم و برایت از باران می نویسم. . .
باز باران بی ترانه، گریه های بی بهانه میخورد بر سقف قلبم، یادم آرد روی ماهت، باورت شاید نباشد، که دلم تنگ است برایت.
عابر کوچه ی شبهای دلم... سمت تنهایی این بغض نگاهم برگرد... چشمهایم پرباران شده است... آسمانم شده تاریک تو ماهم برگرد...
ﺍﺯ ﻗﻮﯼ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ !
ﺩﻟﻢ ﯾﮏ ﺷﺎﻧﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺗﮑﯿﻪ ﺩﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻫﻤﻪ ﺩﻧﯿﺎ
ﻭ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺒﺎﺭﻡ ......
اگه همه دنیا کنارت باشن همیشه دلتنگ اونی میشی که کنارت نیست! دلتنگتم
اشکها اسکی سوارانی ماهرند که از زیر چشم ها شروع به حرکت می کنند و از گونه ها با مهارت می پرند و در کنار لب ها از خط پایان می گذرند.
اشک هایم از برای دیدنت جاریست …
انشرلی هم نشدم یک نفرازمن بپرسد؛انه "تکرارغریبانه روزهایت جگونه گذشت"
ساز گل های دلم آهنگ توست
حس نکردی یک نفر دلتنگ توست
بوی یوسف میدهد پیراهنت
پیر کنعانم برای دیدنت
ستاره ی من.......
یادم می آید گفته بودی ساده نویسی را دوست داری
تقدیم به تو.........ساده و کوتاه تنها همین 3 کلمه :برگرد.....غمگینم......شکستم.........
گاهی هزار بار بابت نبودنت با خودم تکرار میکنم مهم نیست. اما هزارمین بار اشک از چشمانم جاری میشود. انگار تازه میفهمم
معنای نبودنت را!!!!!
دوباره تنها شده ام،دوباره دلم هوای تو را کرده.
خودکارم را از ابر پر می کنم و برایت از باران می نویسم. . .
باز باران بی ترانه، گریه های بی بهانه میخورد بر سقف قلبم، یادم آرد روی ماهت، باورت شاید نباشد، که دلم تنگ است برایت.
عابر کوچه ی شبهای دلم... سمت تنهایی این بغض نگاهم برگرد... چشمهایم پرباران شده است... آسمانم شده تاریک تو ماهم برگرد...
- ۷.۰k
- ۰۲ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط