اون دلخوریهای کوچولو کوچولویی که به خاطر صمیمیت و رفاقت

اون دلخوری‌های کوچولو کوچولویی که به خاطر صمیمیت و رفاقت با طرف مقابل یا عزیز بودنش سعی کردیم تو خودمون دفن کنیم و به روش نیاریم، انقدر روی هم جمع میشن تا به جایی می‌رسیم که کوچک‌ترین حرف و رفتار بی‌منظوری از طرف مقابل رو نمی‌تونیم تحمل کنیم و به هم می‌ریزیم
" با وجود عزیز بودنش "
منتظریم بهونه‌ای دستمون بده تا دلخوری‌هایی رو که طی روزها و ماه‌ها و در نتیجه‌ی اتفاقات مختلف روی هم جمع شده و حالا تبدیل به خشم شده، سرش خالی کنیم.
یه جورایی هم خودمون مقصر این وضعیتیم که مدام سعی کردیم همه چیز رو فراموش کنیم و حل نشده رهاش کنیم، هم طرف مقابل که هر وقت یه اتفاق کوچیکی پیش اومده، بی‌خیالِ دلجویی شده. و حالا هر دو باید چوب اون گذشتن‌های بی‌موقع رو بخوریم.

#آنا_جمشيدى
دیدگاه ها (۱۲۹)

در زبان تـرکی، نمـیگن «دلتنـگتم»مـیگن: اورَئیم سَـنی ایستِیر...

ما آرزو کردیم و نپذیرفتیم که قرار نیست به تمام آرزوهامان برس...

تو مثل دلبری هایپاییز میمانی‏آدم نمی‌داند نگاهت کند یا کوچه ...

حصـارے پشت درهاے قلبمڪـشیده بودم...جسـور تر از حـصارها بودمر...

رها🍂 میدونی بدی این دنیا چیه؟هر چقدرم سعی کنی از خودت فرار ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط