گر به ی وحشی

گــر بهـ ـیـ وحشی
pt ۶۷
ویو نویسنده:
یکم بعد کریه بیدار شدو...
کریه: چه صحنه ی جان آفرینی...
سنجو: اره توام برگات ریخ...
کریه: عکس گرفتی؟
سنجو: اره سه چارتایی گرفتم
کریه: منم بگیرممم
کریه هم چندتا گرفتو
ساعت ده شدو همه بیدار شدن این دوتا هنو خاب بودن
هیکارو: اینا دیشب ی کارایی کردن هنوز خابنا
هینا: هیکارو ببند!
هیکارو: جدی میگم خببب
اما: خاعر گلم نظرت چیه مارو به راه بد بد نکشونی؟
هیکارو: نمیشه خاعرم
رین: ها؟ ای کمرمم... شماها در مورد چی حرف میزنید؟*خابالود*
دخترا: هیچی
ران: داشتن میگفتن..
کریه: ران خفه!
رین: بگو...
ران: هیچی
هیوگا: اینا ی کاری کردن که کمر رین درد میکنه
سنجو: اره حالا کجا کردن خدا میدونه
رین: چی میگین؟
هیوگا. سنجو: هیچی
رین: اهههههه... از دست شما ها... باجی پاشو...
باجی: یکم دیگه بخابم
رین: گامشو بابا... گفتی اونو امروز برام میخری... پاشو دیگه
باجی: فردا
رین: هااااا؟ منظورت چیه که فردااا؟ پاشو دیگههه
باجی:*کشیدن رین بغل خودش* بخاب باباااا
کازو: پاشین تنبلا
باجی: ولکن
کازو: مگه نمیخاستی بعد از صبونه بهش..
یهو باجی پاشد که باعث شد رین صد متر پرت شه اونورتر
رین: ایییی... چته تووو؟
باجی: کازوتورا خدا لنتت کنه...
کازو: همش تقصیر مایکیه:/
مایکی: دقیقا چه گوهی خوردم که تقصیر منه؟
کازو: نمیدونم منطق میگه
مایکی: کدوم منطق ناموصا؟
کازو: نمد
☆بعد از صبونه☆
باجی: رین...
رین: ها؟
باجی: این.. براتو*سرخ*
رین: باجییی... صب کن پس...
باجی: دیشب برا همین رفته بودم*سرخ *
رین:* باجی رو بغل کرد *گومن
باجی: ها؟
رین: یکم عصبی بودم... زود قضاوت کردم... ببخشید تو عالی هستی
باجی: میدونم فقط تو کوری
رین: ی بار خاستم عین عادم ازت معذرت بخاما
باجی: خیله خب*خنده*
رین: ولی... ممنونم
سنجو: اینا چقد عاشق بازن
کریه: والا
رین: ببندین دهنارو...
باجی: میزنم تا سر حد مرگ میگامتونا
رین: تو غلط میکنی *خابوندن تو گوش باجی
رین: اصن من قهرم
باجی: اوهوممم*لبخند ملیح *
رین: من اشتیم... گردنبندرو بده...
باجی: بیا
رین: الان قهرم
باجی: پس پسش بده
رین: اهای... اون مال منه
باجی: دیگه نه
رین: با تو ام میگم بدش
باجی: نمیخام
رین: وایسا بینم
باجی: نمیخام خب
رین: میخاس گردنبندو بگیره ولی قد باجی بلند تر بودو دست رین بهش نمیرسید
ربن: باجی بدششش*بچه *
باجی: گفتم نه
رین: منم گفتم بدش*ترسناک *
باجی: ترسیدو یکم رفت عقب ولی....
دیدگاه ها (۲)

عرررررررررر

سلاااممممن اومدم میدونم همتون منو یادتون رفته ها... ولی بازم...

اوریگاتوووو@infp13

گــر بهـ ـیـ وحشی pt ۶۶ویو نویسنده: باجی گوشیشو در اوردو ازش...

گــــربهـ وحشـــ☆ــی ³p•ویو نویســـ☆ـــنده: رین و کریه لباسا...

گــــربهـ وحــــ☆ــشی p⁴ویو نویسنده: همنجور داشتن حرف میزدن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط