خاطراتشهید

#خاطرات_شهید 🌷

داشتیم براے عملیات آماده مے شدیم #اذان_صبح گفتند، سریع آمدیم توے چادر تا نماز بخونیم و حرڪت ڪنیم منطقہ شناسایـے شده بود و بمباران شروع شد توے چادر مشغول نماز خواندن بودیم ڪہ دو سہ تا راڪت افتاد ڪنار چادر ما برادرے ڪہ درحال تشهد بود یڪهو بہ #سجده رفت وهمانطور ماند...
دیدم از ڪنار پیشانے اش رگہ خونے بیرون زد یاد ضربت خوردن حضرت علے(ع) افتادم این بچہ ها بہ آقاے خودشان اقتدا ڪردند حتے شهادتشان هم #علے_گونہ بود...

💞 @shohada_razmandeim 💞
دیدگاه ها (۳)

ترکش توپ خورده به گلویشان. خودش و راننده‌ش.خون ریزیش شدید شد...

💞 #آقاجانکاش مے شدسینہ ام راپر کنم از #عشق توآنقدر لبریزکہ ...

هر چقدربگوییم؛ #غواص...بگوییم #اروند...باز هم کم استبرای دان...

⭕ ️ مادرشهید:سید مهدی در گردان مسلم لشکر27 منطقه اسلام آباد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط