آهوان را هر نفس از تیر ها فریادهاست

آهوان را هر نفس از تیر ها فریادهاست
لیک صحرا پر زِ بانگ خنده صیادهاست

گل به غارت رفت و چشم باغبان در خون نشست
بس که از جور خزان بر باغها بیداد هاست

غنچه ها بر باد رفت و نغمه ها خاموش شد
هر پر بلبل که بینی نقشی از آن یاد هاست

باغبان از داغ گل در خاک شد اما هنوز

های های زاریش در هوی هوی بادهاست

گونه ام گلرنگ و چشمم پرده پرده غرق اشک
لب فرو بستم ولی در سینه ام فریادهاست !!!
دیدگاه ها (۱)

آنهایی که بهشت زندگی را برایمان جهنم کرده اند،مجبورند متقاعد...

ویران کن و بگذار که ویرانه بمانداز قصه‌ی تو غصه‌ی جانانه بما...

💕 ﻧﻪ ﻣﺴﺘﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﮐﻔﺮ ﺍﺳﺖ🔸 ﻧﻪ ﺟﺎ ﻧﻤﺎﺯ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﯾﻨﺪﺍﺭﯼ🔸 ﻧﻪ ﭘﺎﮐﺎﻥ ﺭﺍ...

زمانی که دنیا به فکر تسخیر فضا بود، ما به این می اندیشیدیم ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط