ویران کن و بگذار که ویرانه بماند
ویران کن و بگذار که ویرانه بماند
از قصهی تو غصهی جانانه بماند
از پشت همین پنجرهی بسته گذر کن
تا عطر قدم های تو در خانه بماند
آنسوی زمین خنده به لبهای تو آمد
باعث شده اینسو گل و گلخانه بماند
با یاد تو عشق است که این شاعر مجنون
دیوانهی دیوانهی دیوانه بماند...
از قصهی تو غصهی جانانه بماند
از پشت همین پنجرهی بسته گذر کن
تا عطر قدم های تو در خانه بماند
آنسوی زمین خنده به لبهای تو آمد
باعث شده اینسو گل و گلخانه بماند
با یاد تو عشق است که این شاعر مجنون
دیوانهی دیوانهی دیوانه بماند...
- ۶۴۸
- ۲۰ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط