از خانه ی تاریکم که رفتی
از خانه ی تاریکم که رفتی
سلام مرا ...
به پس کوچه های باریک آدمیت برسان .
در نهادِ گرسنه ی من طفلی است ...
که شیر خوارگی عاطفه را گره زده ...
به سنگینی نگاه بریده از جاذبه ی کهنسالان
صدای گامهایت می گویند
هنوز زنده ام ...
با مرور دستانی ، که غرورت را پس می زنند ...
تا پای مهرت را پیش بکشند
و تمام امیدم ...
آغوش بازِ تبسمِ چشمهای تو .
سلام مرا ...
به پس کوچه های باریک آدمیت برسان .
در نهادِ گرسنه ی من طفلی است ...
که شیر خوارگی عاطفه را گره زده ...
به سنگینی نگاه بریده از جاذبه ی کهنسالان
صدای گامهایت می گویند
هنوز زنده ام ...
با مرور دستانی ، که غرورت را پس می زنند ...
تا پای مهرت را پیش بکشند
و تمام امیدم ...
آغوش بازِ تبسمِ چشمهای تو .
- ۱۹۹
- ۱۷ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط