خسته ام خسته ازین بازی ها
خسته ام خسته ازین بازی ها
خسته از شعبده های دنیا...
خسته از آدمکان موذی...
خسته از سادگی و دلسوزی...
خسته از آینه ها، پاکی ها...
از جوانمردی و بی باکی ها...
خسته از تیرگیِ حال دلم...
از نگون بختی هر فال دلم...
خسته از شانهی لرزان خودم...
از فراموشیِ وجدان خودم...
خسته از مثنوی و شعر و جدل...
از قلم خوردن نفرین و غزل...
از سرازیری هر واژهی غم....
از به جان آمدن قامت خم...
از زمین لرزهی تاوانِ گناه
از مکافات فروخوردن آه
خستهام خسته نجاتم بدهید
قدر یک جرعه حیاتم بدهید
قسمی محض سکوتم ندهید
دست در دست سقوطم ندهید
گل خونین جگر باغ منم
لاله ی شعلهور داغ منم
گل باران زدهی سرخ و کبود
خسته از فلسفه ی بود و نبود
خسته ام خسته خدایا بس نیست
این همه درد و مصیبت از چیست؟
#محمد_امیری
#برشی_از_مثنوی_خستهام
#عکس_نوشته
خسته از شعبده های دنیا...
خسته از آدمکان موذی...
خسته از سادگی و دلسوزی...
خسته از آینه ها، پاکی ها...
از جوانمردی و بی باکی ها...
خسته از تیرگیِ حال دلم...
از نگون بختی هر فال دلم...
خسته از شانهی لرزان خودم...
از فراموشیِ وجدان خودم...
خسته از مثنوی و شعر و جدل...
از قلم خوردن نفرین و غزل...
از سرازیری هر واژهی غم....
از به جان آمدن قامت خم...
از زمین لرزهی تاوانِ گناه
از مکافات فروخوردن آه
خستهام خسته نجاتم بدهید
قدر یک جرعه حیاتم بدهید
قسمی محض سکوتم ندهید
دست در دست سقوطم ندهید
گل خونین جگر باغ منم
لاله ی شعلهور داغ منم
گل باران زدهی سرخ و کبود
خسته از فلسفه ی بود و نبود
خسته ام خسته خدایا بس نیست
این همه درد و مصیبت از چیست؟
#محمد_امیری
#برشی_از_مثنوی_خستهام
#عکس_نوشته
۱.۲k
۲۵ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.