بعضی چیزها را

بعضی چیزها را
باید سروقت خودش داشته باشی ...
وقتش که بگذرد ،
دیگر بود و نبودش برایت فرقی نمیکند !
چون به نبودنش عادت کرده ای
و یاد گرفته ای چگونه بدون اینکه داشته باشی اش ، زندگی کنی ...
بعضی چیزها ، مثل حس ها و تجربه ها ، دوره ی خاص خودش را دارد ‌‌...
مثلأ یک دوره ای
آدم دوست دارد عاشق باشد ...
مثل خیلی های دیگر کادو بخرد ،
ذوق کند ، برای کسی مهم باشد ...
وقتی نیست ،
زمانش که بگذرد ، دیگر فایده ای ندارد ...
کم کم به تنها بودن میان جمعیت بزرگ دو نفره ها عادت میکنی و یاد میگیری تنهایی حال خودت را خوب کنی ...
اینکه میگویند :
عشق تاریخ مصرف ندارد
و پیر و جوان نمی شناسد ، درست ...
اما عاشق شدن در بیست سالگی با عاشق شدن در چهل سالگی قابل مقایسه است ؟
آدم یک چیزهایی را
سر وقت خودش باید داشته باشد ...
وقتی سرزنده و شاد است ،
وقتی جوان است ...
یک چیزهایی مثل عشق
و حس و حال عاشقی ،
وقتش که بگذرد ، رنگش خاکستری میشود !
و شاید هرگز نتوانی تجربه اش کنی ،
هرگز ...
دیدگاه ها (۱)

یه سری حرفام هست نه گفته میشه و نه شنیده میشه...نه میشه نوشت...

‌آغوش زبانِ مشتــرک آدم هاست!فقط با لهجـه هایِ متفاوت...زنی ...

بی رنگ رُخَت زمانه زندان من است !• حضرت مولانا #عکس_نوشته💙

پشت شیشه می تپد پیشانی یک مرددر تب دردی که مثل زندگی جبری اس...

چرا واقعا حس میکنین من دوستون ندارم چرا فکر میکنین برام مهم ...

برای درک کردن حرف های هادسون هورنت خیلی سنمون کم بود ولی زما...

اگه حتی یه بار پای حرفت می موندی و کاری که قلبت بهت میگه رو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط