قهرمان های من

P:3
برگشتم دیدم یونگی
+جانم یونگی (با بغض)
یونگی: مگه من رفیقت نیستم؟  پس چرا چیزی بم نگفتی؟ باید برام همه چیو تعریف کنی !
یونگی دستم رو گرف و ب اتاق تمرین خودشون برد
یونگی : تعریف کن میشنوم
+ هعی چیزی ن....
حرف رو قطع کرد
یونگی : میگم تعریف کن (جدی )
+ من از خونه فرار کردم همونطوری ک میدونی
یونگی : ارع ولی هچ وقت دلیلش رو نمیگی
+ هعی چونکه هیچکدومشون دوسم نداشتن منو جزو خانوادشون نمیدونستن منم تصمیم گرفتم برم و کره کشور مورد علاقم بود و اومدم اینجا وقتی اومدم پولام دیگه داشت تموم میشد من عاشق ایدل بودن بودم پس اومدم ایدل شدم
یونگی : اشکالی نداره تو قوی بودی و بازم میتونی قوی باشی
+اوهوم
که یهو همه اعضا اومدن داخل
نامجون : ا/ت‌شی خوبی ؟
+بله مرسی بهترم 🙂
یونگی : راستی قضیه گذشته بدی ک ب پی‌دی‌نیم گفتی همین بود ؟🤨
+عام چیزه
یه نگا ب بقیه اعضا انداختی ک منتظر نگات میکردن
جیهوپ: ا/ت شی مارو مثه خانوادت بدون کمکت میکنیم 🙂
+خب من وقتی خیلی بچه بودم نزدیک بود بم تج.اوز بشه ولی نشد و بعدش هم خیلی دست درازی ها بم شد و کلا خاطر خوبی ندارم برای همین خوشم نمیاد بدنم توی چشم باشه از اون حرکت‌های دنسر ها .... (با بغض )
_اووو متاسفیم ا/ت(اگه یادتون باشه علامت کوک _ بود )
+شما چرا متاسف باشین 🙂
جیمین: ا/ت میتونم ا/ت صدات بزنم ؟
+اووو حتما جیمینا راحت باشه
جیمین: مرسی ا/ت بدون ما همیشه پشتتیم مثه ی خانواده اگه ب کسی نیاز داشتی ما هستیم
+مرسی ممنون🙂
جین: ا/ت نگران نباش من با اون آجوشی پیر حرف میزنم 😄😂یاع یاع
منو تموم اعضا به آجوشی پیر گفتنش خندیدیم😂
+مرسی دیگه بچه ها ساعت ۵ عه من بهتره برم خونه ممنونم ازتون ممنونم ازت یونگیا🙂
(وقتی همه با هم ی چیزی میگن اینو میزارم £)
£ خواهش میکنیم مراقب باش
ویو نامجون
اون دختر ........
دیدگاه ها (۱)

قهرمان های من

قهرمان های من

بیوگرافی

هلووو ستاره های قشنگم هروز دوتا پارت اپ میشه امروز دوتا اپ ک...

پارت ۳۵ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۷۸ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط