دلم به بوی تو آغشته است

دلم به بوی تو آغشته است
سپیده دمان
کلمات سرگردان بر میخیزند و خوابالوده دهان مرا میجویند
تا از تو سخن بگویم
کجای جهان رفته‌ئی
نشان قدم هایت
چون دان پرندگان
همه سوئی ریخته است
باز نمیگردی، میدانم
و شعر
چون گنجشک بخار آلودی
بر بام زمستانی
به پاره یخی بدل خواهد شد.
دیدگاه ها (۱)

محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفتمست گفت ای دوست، این پیر...

روباه گفت:کاش سر همان ساعت دیروز آمده بودی. اگر مثلا سر ساعت...

me & my son

ریشه ۹۰ درصد بدبختیامون

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط