روباه گفت

روباه گفت:
کاش سر همان ساعت دیروز آمده بودی.
اگر مثلا سر ساعت چهار بعد از ظهر بیایی
من از ساعت سه تو دلم قند آب می شود
و هر چه ساعت جلوتر برود
بیش تر احساس شادی و خوش بختی می کنم.
ساعت چهار که شد دلم بنا می کند شور زدن
و نگران شدن.
آن وقت است که قدر خوشبختی را می فهمم!
امّا اگر تو وقت و بی وقت بیایی
من از کجا بدانم چه ساعتی باید دلم را
برای دیدارت آماده کنم؟!
هر چیزی برای خودش رسم و رسومی دارد...

شازده کوچولو
دیدگاه ها (۳)

منطقِ پاییزمثل بی‌منطقیِ زنی ستکه وقتی دارد از زندگی مردی می...

سوختن و ساختن ...

محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفتمست گفت ای دوست، این پیر...

دلم به بوی تو آغشته است سپیده دمان کلمات سرگردان بر میخیزند ...

آپدیت اینستاگرام اسکیز با چالش سوال و جواب از پسرا "💭: بیشتر...

سه پاتر(درخواستی) P3

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط