اسم رمز قسمت دوازدهم

« اسم رمز 🔪 » قسمت دوازدهم
از زبون کیمیکو ~~~~~~~~~~~~~~~~

نفس‌نفس می‌زدم. همه‌جا تاریک بود. عرق سرد روی پیشونیم نشسته بود. قلبم داشت از سینه بیرون می‌پرید. پلک زدم... هنوز همون اتاق، هنوز همون زنجیرها. ولی... ولی چیزی فرق داشت. اونا اینجا نبودن.

تکون خوردم. مطمئن بودم که بودن. صدای خنده‌های وحشتناک، دستای سردشون، درد... ولی اینجا خالی بود. سکوت سنگین فضا رو پر کرده بود.

چشمام رو بستم، ولی صحنه‌ها دوباره برگشت. ران، ریندو، سانزو... دستاشون، خنده‌هاشون، اون نگاه‌های بی‌رحمشون. ولی الان... نبودن.

کیمیکو (زیر لب): «خواب بود... فقط یه خواب بود...»

اما واقعاً خواب بود؟ این اتاق همون‌جاست. زنجیرها هنوز سفت دور مچ‌هام، بدنم هنوز درد می‌کنه. رد دندون رو شونم بود. خون خشک شده. دیگه نمی‌تونم تشخیص بدم چی واقعیه و چی نیست.

در با صدای ناله‌آوری باز شد. قلبم یخ کرد. نور ضعیف بیرون افتاد تو اتاق. سایه‌ای تو چارچوب ایستاد. آشنا بود... ولی تار. نزدیک شد، قدم به قدم.

کیمیکو: «ن... نه... نه... تو... تو کی هستی؟»

سکوت. فقط صدای قدم‌ها. چهره‌ش تاریک بود. هر لحظه نزدیک‌تر.

کیمیکو: «تو رو خدا... تو رو خدا نزدیک نشو...»

اما صدا نبود. فقط نفس‌های سنگین. دست سردی روی صورتم کشیده شد. جیغ کشیدم، ولی صدایی بیرون نیومد. سایه خم شد، نفس سردش به گوشم خورد.

؟؟؟: «هنوز تموم نشده، کیمیکو.»

دوباره همه‌جا تاریک شد.
دیدگاه ها (۰)

« اسم رمز 🔪 » قسمت سیزدهم از زبون کیمیکو ~~~~~~~~~~~~~~~~چشا...

« اسم رمز 🔪 » قسمت چهاردهم از زبون کیمیکو ~~~~~~~~~~~~~~~~چش...

+ چقدر مگه یک کاسپلی میتونه شبیه کاراکتر باشه ؟ من: اممم نمی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط