اسم رمز قسمت چهاردهم

« اسم رمز 🔪 » قسمت چهاردهم

از زبون کیمیکو ~~~~~~~~~~~~~~~~

چشامو بستم، سعی کردم نفس‌هامو آروم کنم. اما صداها متوقف نمی‌شدن. اون پچ‌پچ لعنتی، درست کنار گوشم. کلمات مبهم، نجواهای بی‌معنی. حس می‌کردم چیزی تو تاریکی منتظره.

کیمیکو (زیر لب): «این فقط توهمه... فقط توهمه...»

اما هر چقدر که می‌خواستم باور کنم، اون صداها واقعی بودن. در دوباره باز شد، این بار با صدای قیژ بلند. نور ضعیفی از بیرون تابید، ولی هنوز نمی‌تونستم چیزی ببینم.

صدای قدم‌ها دوباره شروع شد. این بار سریع‌تر. سایه‌ای تو چارچوب ظاهر شد، کشیده و تار. نفسم حبس شد. قلبم می‌کوبید، دستام یخ زده بود.

کیمیکو: «ن... نه... تو رو خدا... هر کی هستی... نیا... نیا نزدیک...»

اما اون سایه نزدیک شد. یه لحظه به نظر رسید دستش دراز شد سمتم. جیغ کشیدم و دست و پا زدم. زنجیرها سفت‌تر شدن.

ناگهان نور شدید توی اتاق پخش شد. سایه محو شد. صدای قدم‌ها قطع شد. صدای خنده‌ای دور از راهرو اومد.

سانزو: «خواب شیرینی بود، کیمیکو؟»

چشام از اشک پر شد. نه... اینا واقعی بودن. اونا هنوز اینجا بودن.

ران: «به نظر میاد داره از دست می‌ره. حتی وقتی تنهاست، داره می‌ترسه.»

ریندو: «این یعنی برنامه‌مون داره جواب می‌ده.»

لبام شروع کرد به لرزیدن. این یه بازی بود... یه بازی روانی. من رو به جنون می‌کشیدن.

سانزو خم شد و توی گوشم زمزمه کرد: «بجنگ، کیمیکو. اگه دیوونه نشی، شاید هنوز امیدی باشه.»

صدای در دوباره پیچید. تنها شدم، اما اون پچ‌پچ لعنتی هنوز بود. هیچ‌وقت نمی‌رفت.
دیدگاه ها (۱)

« اسم رمز 🔪» قسمت پانزدهم از زبون کیمیکو ~~~~~~~~~~~~~~~~دیگ...

« اسم رمز 🔪 » قسمت شانزدهم از زبون کیمیکو ~~~~~~~~~~~~~~~~بد...

« اسم رمز 🔪 » قسمت سیزدهم از زبون کیمیکو ~~~~~~~~~~~~~~~~چشا...

« اسم رمز 🔪 » قسمت دوازدهم از زبون کیمیکو ~~~~~~~~~~~~~~~~نف...

صدای موسیقی توی سالن می‌پیچید، نور طلایی لوسترها روی لباس مخ...

𝗜𝗺𝗽𝗼𝘀𝘀𝗶𝗯𝗹𝗲 𝗳𝗮𝘁𝗲Season: 𝟮 Part: 𝟭𝟯 ویوی جونگ‌کوک: نور چراغ‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط