پارت [59]
پارت [59]
دختره:س....سلام
پسرش:بازم که توعی یکی از ابروهاشو میده بالا
دختره:یا چرا اینطوری رفتار میکنی
دختر تهیونگ:اوه اوه یه دختره عاشق داداشم شده (میخنده)اسمت چیه؟
دختره:ا...اس...اسمم روناس
دخترش:اوه چه اسم قشنگی اسم منم.......(اسمی که انتخاب کرده بودینو میگه)خب بچها بیاین بریم کافه تریا
سوجون:برسم
پسرش:پسر خاله شدین
دخترش:داداشی عن بازی در نیار بیا بریم
پسرش:عه؟ ن بابا؟
بعد رفتن....
دختر تهیونگ:هعی حوصلم سر رفته....
یهو چن تا قلدر اومدن.....(ازینا بزرگتر بودن)
یکیشون:قهوه یه دختر تهیونگو بر میداره میریزه رویه سرش
پسر تهیونگ:یهو یه مشت میزنه
یکی دیگه بهش حمله میکنه سوجونم شروع میونه ب زدن خلاصه دعوا همه هم داشتن نگا میکردن سوجون و پسر تهیونگ صورتشون خونی شده بود....
دختر تهیونگ:یا این چه مدرسه ایه داداش بیا بریم خونه...صورتت خونی شده
پسرش:ولمکن برو کیفتو بردار بریم....
رفتن خونه:
اجوما:وایه خاک تو سرم بچها خوبین دخترم چرا کثیف شدی داداشت چرا صورتش خونیه(با نگرانی)
دخترش:یا اجوما چیزی نیست تویه ندرسه درگیر شده
اجوما:برین بالا تا نانادریتون نیونده باباتونم خونه نیس بفمه ناراجت میشه الان میام زخماتو پانسمان میکنم
پسر و دختر تهیونگ:چشم..
رفتن بالا...
دختره:س....سلام
پسرش:بازم که توعی یکی از ابروهاشو میده بالا
دختره:یا چرا اینطوری رفتار میکنی
دختر تهیونگ:اوه اوه یه دختره عاشق داداشم شده (میخنده)اسمت چیه؟
دختره:ا...اس...اسمم روناس
دخترش:اوه چه اسم قشنگی اسم منم.......(اسمی که انتخاب کرده بودینو میگه)خب بچها بیاین بریم کافه تریا
سوجون:برسم
پسرش:پسر خاله شدین
دخترش:داداشی عن بازی در نیار بیا بریم
پسرش:عه؟ ن بابا؟
بعد رفتن....
دختر تهیونگ:هعی حوصلم سر رفته....
یهو چن تا قلدر اومدن.....(ازینا بزرگتر بودن)
یکیشون:قهوه یه دختر تهیونگو بر میداره میریزه رویه سرش
پسر تهیونگ:یهو یه مشت میزنه
یکی دیگه بهش حمله میکنه سوجونم شروع میونه ب زدن خلاصه دعوا همه هم داشتن نگا میکردن سوجون و پسر تهیونگ صورتشون خونی شده بود....
دختر تهیونگ:یا این چه مدرسه ایه داداش بیا بریم خونه...صورتت خونی شده
پسرش:ولمکن برو کیفتو بردار بریم....
رفتن خونه:
اجوما:وایه خاک تو سرم بچها خوبین دخترم چرا کثیف شدی داداشت چرا صورتش خونیه(با نگرانی)
دخترش:یا اجوما چیزی نیست تویه ندرسه درگیر شده
اجوما:برین بالا تا نانادریتون نیونده باباتونم خونه نیس بفمه ناراجت میشه الان میام زخماتو پانسمان میکنم
پسر و دختر تهیونگ:چشم..
رفتن بالا...
۷.۳k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.