سلامم
سلامم
اول از همه بگم من درگیر امتحاناتم و امتحانام خیلی سخته برا همین دوستم بجام اینارو نوشت و نیاز به حمایت داره فالوش کنین پستاش خفنه
نه از من و نه از اون اصکی نرین
@black.dahlia
《 تو گم شده بودی و اون پلیس بود 》
P11
درخواستی از @yoonshi
۲ هفته بعد
ویو یونشی
هفته پیش نامزدیه منو جیهوپ بود هر دومون واقعا عاشقانه همو دوست داریم
امروز یکم حالم بد بود و تصمیم گرفتم برم دکتر
ازمایش دادم و منتظر جواب بودم که از جیهوپ اس ام اس اومد
اس ام اس:
_سلام عسلم خوبی؟
+ممنونم ددی تو خوبی؟
_ فداتشم دختر قشنگم. کجایی؟
+اومدم بیرون دد چطور؟؟
_ عشقم من امشب زود تر میام خواستم بگم امشبو یکم حال کنیم
+دد اما
_هیش مسیبینمت خدافظی💋
صدام کردن و رفتم ازمایش رو گرفتم
وایییییی خیلی خوشحال بودم بچه دارمممممممممممممم
جیهوپ خیلی بچه دوست داره واییی خداروشکر این بهترین خبر تولدشه
خیلی خوشحال بودم ک دارم مامان میشم و جیهوپ داره بابامیشه
رفتم و کلی وسیله برای تولد جیهوپ و به وجود اومدن این کوچولوعه دو هفته ای خریدم
جیهوپ گفت زودتر میاد
پس بعد خرید سریع رفتم خونه همه جترو تزئین کردم و رو زمین شمع چیدم تا میز غذا
یه جعبه گذاشتم رو میز و توش جواب ازمایشو گذاشتم و یه عروسک قلب هم گذاشتم کنارش و در جعبرو بستم و کیکو گذاشتم کنارش ک روش نوشته بود تولدت مبارک بهترینم
چراقارو خاموش کردم و فقط نور شمع ها میدرخشید
۱۰ مین بعد
+صدای کلید اومد رفتم پشت مبل قایم شدم
_به یونشی قول دادم امشب زود میام تا یکم باهم وقت بگذرونیم درو باز کردم
سلامممم عشقممم
یونشی؟؟
کسی خونه نیست؟؟
این شمعا چیه اینجا
میشه گفت با شمعا یه راه ساخته بود دنبالش رفتم ک رسیدم به میز دور میز هم کلی شمع و گلبرگ پر پر شده بود
دیدم یه کیک و یه جعبه رو میزه شک نداشتم ک کار یونشیه(پس کار کیه عزیزم🙄😐)
رو کیک نوشته بود تولدت مبارک بهترینم
اخییی راست مگه امروز تولدمه(داداشمون یادش نبوده🙄😐)
خیلی ذوق کردم در جعبرو باز کردم و با چیزی که دیدم میخواستم بپردم هوا
اومدم برگردم که سرم توسط یه نفر قاب شد و لب گرمی روی ل.بام حس کردم
یونشی یه بو.سه ی ارومو شروع کرد اما من خیلی عاشقانه و وح.شی ادامش دادم
براید استایل بغلش کردم و تا اتاق بردمش و خیلی مظلوم و با نگاهی شیطون بهم نگاه میکرد لباس خواب قرمزی ک براش خریده بودمو پوشیده بود و رژ قرمز پر رنگ زده بود ک با این کارش بیشتر ذوق کردم
دیدم کل اتاقو تزئین کرده گذاشتمش رو تخت و...
اره دیگ با ذهن منحر.ف خودتون بسازین
سه سال بعد..
اول از همه بگم من درگیر امتحاناتم و امتحانام خیلی سخته برا همین دوستم بجام اینارو نوشت و نیاز به حمایت داره فالوش کنین پستاش خفنه
نه از من و نه از اون اصکی نرین
@black.dahlia
《 تو گم شده بودی و اون پلیس بود 》
P11
درخواستی از @yoonshi
۲ هفته بعد
ویو یونشی
هفته پیش نامزدیه منو جیهوپ بود هر دومون واقعا عاشقانه همو دوست داریم
امروز یکم حالم بد بود و تصمیم گرفتم برم دکتر
ازمایش دادم و منتظر جواب بودم که از جیهوپ اس ام اس اومد
اس ام اس:
_سلام عسلم خوبی؟
+ممنونم ددی تو خوبی؟
_ فداتشم دختر قشنگم. کجایی؟
+اومدم بیرون دد چطور؟؟
_ عشقم من امشب زود تر میام خواستم بگم امشبو یکم حال کنیم
+دد اما
_هیش مسیبینمت خدافظی💋
صدام کردن و رفتم ازمایش رو گرفتم
وایییییی خیلی خوشحال بودم بچه دارمممممممممممممم
جیهوپ خیلی بچه دوست داره واییی خداروشکر این بهترین خبر تولدشه
خیلی خوشحال بودم ک دارم مامان میشم و جیهوپ داره بابامیشه
رفتم و کلی وسیله برای تولد جیهوپ و به وجود اومدن این کوچولوعه دو هفته ای خریدم
جیهوپ گفت زودتر میاد
پس بعد خرید سریع رفتم خونه همه جترو تزئین کردم و رو زمین شمع چیدم تا میز غذا
یه جعبه گذاشتم رو میز و توش جواب ازمایشو گذاشتم و یه عروسک قلب هم گذاشتم کنارش و در جعبرو بستم و کیکو گذاشتم کنارش ک روش نوشته بود تولدت مبارک بهترینم
چراقارو خاموش کردم و فقط نور شمع ها میدرخشید
۱۰ مین بعد
+صدای کلید اومد رفتم پشت مبل قایم شدم
_به یونشی قول دادم امشب زود میام تا یکم باهم وقت بگذرونیم درو باز کردم
سلامممم عشقممم
یونشی؟؟
کسی خونه نیست؟؟
این شمعا چیه اینجا
میشه گفت با شمعا یه راه ساخته بود دنبالش رفتم ک رسیدم به میز دور میز هم کلی شمع و گلبرگ پر پر شده بود
دیدم یه کیک و یه جعبه رو میزه شک نداشتم ک کار یونشیه(پس کار کیه عزیزم🙄😐)
رو کیک نوشته بود تولدت مبارک بهترینم
اخییی راست مگه امروز تولدمه(داداشمون یادش نبوده🙄😐)
خیلی ذوق کردم در جعبرو باز کردم و با چیزی که دیدم میخواستم بپردم هوا
اومدم برگردم که سرم توسط یه نفر قاب شد و لب گرمی روی ل.بام حس کردم
یونشی یه بو.سه ی ارومو شروع کرد اما من خیلی عاشقانه و وح.شی ادامش دادم
براید استایل بغلش کردم و تا اتاق بردمش و خیلی مظلوم و با نگاهی شیطون بهم نگاه میکرد لباس خواب قرمزی ک براش خریده بودمو پوشیده بود و رژ قرمز پر رنگ زده بود ک با این کارش بیشتر ذوق کردم
دیدم کل اتاقو تزئین کرده گذاشتمش رو تخت و...
اره دیگ با ذهن منحر.ف خودتون بسازین
سه سال بعد..
۴.۸k
۱۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.