‏𝖿𝗈𝗋 𝗅𝗈𝗏𝖾 ‏𝗅𝗎𝗌𝗍 ‏

‏Lust for Love p17 : Powerless𝜗𝜚

‏‎هدفونت رو بزار گوشت، این اهنگ پیشنهادی رو پلی کن و با کرکتر های فن فیکمون همراه شو: Lost at sea -Lana Del Rey🎧ྀི ( از پلتفرم هایی مثل اسپاتیفای و یوتیوب در دسترسه و همچنین میتونی از گوگل سرچ، و دانلودش کنی!)

دورا سراسیمه کتش رو برداشت،از پله‌های اندک چوبی کلبه پایین اومد.به سمت قلعه تلوتلو خورد و بدون توجه به فیلچ و گربه‌ی مسخره‌اش،تا اتاقش رو نفس نفس زنان دوید.
وارد اتاق شد،کتش رو روی تختش رها کرد و حرکت و صدای خش خش تکه کاغذ دیگری رو حس کرد.
کاغذ رو باز کرد و زیر لبی خوند:
دوشیزه نات،همین الان،دفتر من.
پروفسور ت.م.ریدل.
کتش رو برداشت و تنش کرد و از اتاقش خارج شد،تا در رو بست،چیزی یادش اومد:کت.
در رو دوباره باز کرد و کتی رو که هر شب با بوی عطرش به خواب می‌رفت؛از روی صندلی برداشت.
خاطره برای بار تقریبا سی‌ام،تکرار شد.نور ماه،راهروی تقریبا تاریک،استاد مقابله با جادوی سیاه،بحث مسخره و در اخر،دورا با کت مشکی روی شونه‌ش،دوباره سردرگم و رهاشده.
دورا کت رو روی ساعد چپش انداخت و از اتاق بیرون رفت.
خیلی زودتر از اون‌چه که باب‌میلش بود،به در چوبی صیقل و براق رسید.پلاک طلایی ای روی در میخکوب شده بود با نوشته ی مشکی رنگ: ت.م.ریدل
اروم در زد،صدایی نشنید.
کمی محکم تر در زد و این‌دفعه،در با صدای تقه‌ی ارومی باز شد و چند سانت از چهارچوب فاصله گرفت.
وارد اتاق شد،اتاق ساکت و تاریک،و البته تقریبا خالی.
«دوشیزه نات..»
دورا هینی از ترس کشید و برگشت.سایه ای قدبلند از دل تاریکی بیرون اومد.نور ماه از لای پرده ها روی صورت بی نقصش افتاد.
«پروفسور..»صدای دورا اشکار میلرزید.
«دوشیزه،سال رو به پایانه..خواستم در جریان باشید که دارک لرد دستوری داده که در طول تابستون هم کلاس براتون برگزار بشه..»
دورا مطمئن بود که تام ریدل هرچقدر هم که عجیب بود،برای همچین کاری صبح زود،ساعت پنج صبح،نامه نمی‌داد.وقتی لب از لب باز کرد،صداش زیر بود:«ممنونم..که گفتید..استاد.»نگاه نصفه‌نیمه ای به کت روی دستش انداخت.«ممنونم..بخاطر کت.شایسته نبود که برش نگردونم.»کت رو به سمت صاحبش گرفت.
تام ریدل اروم کت رو گرفت.پوست سردش،با پوست گرم دورا تضاد دیوونه کننده ای داشت و وقتی تصادفا پوستشون به هم برخورد کرد،انگار دنیا لحظه ای متوقف شد.
دورا نفسش رو در سینه حبس کرد،هول کرده بود.
تام هم فرق چندانی نداشت؛اما نقاب روی صورتش،مانع هر احساسی می‌شد و همین صورتش‌ رو اروم جلوه داد.درونش،درونش انگار اتش‌فشان فوران کرده بود.به‌زور لب زد:«ممنونم،دوشیزه..بهتره برگردین به خوابگاهتون.»
«بله..بهتره برگردم.»
تام خیره به دختر روبروش،کت رو در دستش فشرد و همین‌جور که به دورا که سراسیمه در حال بستن در پشت سرش بود،به خودش لعنت فرستاد.
نتونسته بود حرفشو درست بزنه،نتونسته بود به زبون بیاره.
تا صبح،این صدای توی سرش رهاش نکرد:«اون دختر..اون دختر..ناتوانم میکنه..»

نجواهایی از نویسنده؛ . . .
سلامم خوشگلاا.
اگه براتون سواله که پارتا کجا رفتن باید بگم چونکه خیلی چرت و پرت شده بودن کرمم گرفت و پاکشون کردم😭
ولی خب راه دیگه ای برای رسوندن این دوتا مرغ عشق به ذهنم رسید که اونو عملی میکنمم.منتظر پارتای بعد باشید که خیلی مهمنن.
تا دیدار بعدی؛مراقب خودتون باشین و عشق بورزین🩵

برای پارت هجدهم،لایکها باید به 30 تا و کامنتا به 10 تا برسه ، وگرنه فن فیک‌ توی همین تاریکی این که به وجود اومده ، باقی میمونه؛🕯️ . . .
دیدگاه ها (۳۵)

‏𝖿𝗈𝗋 𝗅𝗈𝗏𝖾 ‏𝗅𝗎𝗌𝗍‏Lust for Love p18 : Powerless𝜗𝜚‏‎هدفونت رو ب...

‏𝖿𝗈𝗋 𝗅𝗈𝗏𝖾 ‏𝗅𝗎𝗌𝗍‏Lust for Love p19 : a hug𝜗𝜚‏‎هدفونت رو بزار ...

سلام خوشگلای خاله،خوبین؟ پیج ماریا، @marya_r به مدت 90 روز...

بهت چه لقبی میدن؟‏𝜗𝜚

𝖿𝗈𝗋 𝗅𝗈𝗏𝖾 ‏𝗅𝗎𝗌𝗍 Lust for Love p27:Come back𝜗𝜚 ‏‎هدفونت رو بز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط