تو چشماش زل زده بودم
تو چشماش زل زده بودم.
یه ساعتی میگذشت نیش خندی زدو گفت :
خسته نشدی از بس به یه جا خیره شدی؟
نگامو عمیق تر کردم و با همون صدای بچگونه
بهش گفتم:
نگاه کردن به جنابِ یآر خستگی نداره
که..
#نگین_سالاری
یه ساعتی میگذشت نیش خندی زدو گفت :
خسته نشدی از بس به یه جا خیره شدی؟
نگامو عمیق تر کردم و با همون صدای بچگونه
بهش گفتم:
نگاه کردن به جنابِ یآر خستگی نداره
که..
#نگین_سالاری
- ۲.۷k
- ۱۸ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط