عشق رمانتیک من

عشق رمانتیک من
❤😎پارت ۱۳

ویو صبح هینا

با دل درد از خواب بیدار شدم تو بغل کوک بودم که اومدم از بغلش بیام بیرون که به خاطر دیشب دوباره افتادم تو تخت که کوک تکونی خورد و یکی از دستاشو رو سینم کشید سمت خودش و گفت

جونکوک: بیبی کجا بزار انگشت هامو بکشم بیرون از همونجایی که میدونید🤭
بعد تا اینو گفت چشمام چهار تا شد و تا اومدم حرفی بزنم کشید بیرون که یه جیغ فرا بنفش کشیدم که گفت

کوک: آخ گوشم آروم دختر

هینا: کوک برای چی دستت توم بود که گفت

کوک: خودت دیشب پیشنهاد دادی

هینا: نخیر من فقط خواستم تیکه بهت بندازم که بغلم کرد و تو بغلش می فشردم و بعد ۵ مین پاشد و لباس پوشید اومد سمتم و بلندم کرد و لباس تنم کرد که گفتم

هینا: خیلی بدی

کوک: چرا عشقم؟

هینا: ۱_ به من نگو عشقم ۲_ به خاطر اینکه دیشب بدون اجازه من منو کردی

کوک: ۱_ دوست دارم و میگم عشقم ۲_ تو ماله منی هروقت بخوام میکنمت نکنه انتظار داری جی بکنتت
(🤭😈)

هینا: زبونتو گاز بگیر منحرف اون دوستمه

جونکوک: آره دوست با اون نگاهاش

هینا: ولمون کن بابا تو هم

خواستم بلند شم که دوباره افتادم کوک یه لبخند مزخرف زد و گفت

کوک: کمک میخوای بیب؟

هینا: نه نمیخوام به اجوما میگم بیاد..

که اومد بلندم کرد و بدون توجه به فحش هام و دست پا زدنام بردم پایین که همه خدمتکارا نگاهشون برگشت سمت ما و وقتی کوک با اون نگاه ترسناکش به اونا نگاه کرد سریع نگاهشونو دادن به کارشون

و آجوما اومد سمتمون و گفت

آجوما: صبحونه حاظره پسرم

جونکوک: ممنون آجوما
و
منو گذاشت زمین و نشست سرمیز نشستم رو صندلی کنارش و که داشتم به ساعت نگاه میکردم که گفت

(خماری بد چیزیه😈🎀)
دیدگاه ها (۱۲)

#اسمرلب🥟🍫#خوشمزه#نرمالو🥐🎀 #کهکشان🌌

#اسمرلب🍓🍭#خوشمزه#نرمالو#بنفش🫐💜

#اسمرلب♡#خوشمزه#نرمالو🥐🎀#آبی💙#لایک_کامنت_فالو_یادتون_نره❤🦭

#اسمرلب👄 #خوشمزه#نرمالوبا طعم #ماچا💚

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۴۹ویو کوک خیلی تحریک شده بودم ولی داد ...

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۴۸هینا: بله بفرمایید ناشناس: خانوم کوچ...

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۲۷که یهو گوشی و قاپید و گفتتهیونگ: منو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط