آشنایی با تو تنهاترم کرد

آشنایی با تو تنهاترم کرد
پیش از آن
نه از شب‌های بی‌قراری خبر بود
و نه از
عصرهای دلتنگی اثر
دوستی با تو ترسوترم کرد
پیش‌تر
کابوسی بنام از دست دادن
وجود نداشت
و طلوع تو
حتا خورشید را نیز
از یادم برد
اکنون
تنها،بی‌قرار،دلتنگ و ترسو
در کوچه‌های فراموشی
افتاده‌ام به احتضار
تا شاید بیایی
و با بوسه‌ای
طوری احیایم کنی
که مرگ
از بردنم خجل گردد
دیدگاه ها (۲)

عاشقت هستم چرا که تمام عالم دست به دست هم داد... ...

دوست داشتنیک نوع تومـورِ بدخیم استپخش می‌شود در بدن...تا به ...

اغوش تو ان کشتی نوح است به دریای خیال نجوای تو درگوش جهانم پ...

با تو می شود سنگ ها را پشت سر گذاشتسفالینه ها را خط زدشیشه پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط