گاه از کوچه ی تنهایی فکرم شبحی میگذرد

گاه از کوچه ی تنهایی فکرم شبحی میگذرد
همه اندیشه ی من محو تماشا شود و
به گمانم خودم از کوچه ی تنگش به خودم باز رسم
من کتابی هستم...
دیدگاه ها (۱)

تکیه‌گاهی که بهشت زیر پاهایش نیستاما همیشه باید ایستادگی کند...

کیا عشق کاکتوسن؟

تنهاییشاخه ی درختی ست پشت پنجره امگاهی لباس برگ می پوشدگاهی ...

‏‮سعی کن رنگین‌کمانِ آسمانِ کسی باشـی نه ابرِ سیاه زندگیش🌹 ...

اهل شعرم… اهل تنهایی و درد…پیشه ام فریاد است!! کاسبم… کاسب د...

آدما رو خسته و پشیمون نکنید....ازخوب ها

دو پارتی از چان: (وقتی که اون.....)ات:کاملا ترسیده بودم و گر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط