🖤͟ج͟ا͟د͟ه͟ ͟ا͟ب͟ر͟ی͟ش͟م͟💜͟
🖤͟ج͟ا͟د͟ه͟ ͟ا͟ب͟ر͟ی͟ش͟م͟💜͟
part:¹²
کوک : حمام کن تا من یه چیزی بزارم بخوری
۱.ت : باشه
کوک : اودم بیرون یکم غذا کشیدم بعد نیم ساعت اومد بیرون
۱.ت : ممنون لباسام پوشیدم رفتم نشستم روی صندلی شروع کردم به خوردن
کوک : جان میخاد بیاد ببینتت
۱.ت : نگاهی بهش انداختم با بغض غذا رو غورت دادم باشه
کوک : نشستم کنارش سرم گذاشتم روی میز چشام بستم
۱.ت : چرا اینجا میخابی نخاب کوک با تو ام
کوک : نخابیدم
۱.ت : من میرم عمارت
کوک: دلیلش
۱.ت : چون باهات قهرم باعث شدی اون روز ماشین منو بزنه الانم میرم خونه سوگلی مامان شوهرم از تو خیلی بهتره
کوک : اها باش از کیوتیش خندم گرفت مامان شوهر وای خدا 😂😂
۱.ت : رفتم توی حیاط که بم بم داره میدوعه پرید روم افتادم توی بغل یکی
جیمین : حالت خوبه
۱.ت : ا اره
جیمین : خوبه چقد خوشکل بود صورتش بی نقص خندش موهای خرماییش عا اسمت ۱.ت بود
۱.ت: اره
جیمین : از اشناییت خوش بختم
......
part:¹²
کوک : حمام کن تا من یه چیزی بزارم بخوری
۱.ت : باشه
کوک : اودم بیرون یکم غذا کشیدم بعد نیم ساعت اومد بیرون
۱.ت : ممنون لباسام پوشیدم رفتم نشستم روی صندلی شروع کردم به خوردن
کوک : جان میخاد بیاد ببینتت
۱.ت : نگاهی بهش انداختم با بغض غذا رو غورت دادم باشه
کوک : نشستم کنارش سرم گذاشتم روی میز چشام بستم
۱.ت : چرا اینجا میخابی نخاب کوک با تو ام
کوک : نخابیدم
۱.ت : من میرم عمارت
کوک: دلیلش
۱.ت : چون باهات قهرم باعث شدی اون روز ماشین منو بزنه الانم میرم خونه سوگلی مامان شوهرم از تو خیلی بهتره
کوک : اها باش از کیوتیش خندم گرفت مامان شوهر وای خدا 😂😂
۱.ت : رفتم توی حیاط که بم بم داره میدوعه پرید روم افتادم توی بغل یکی
جیمین : حالت خوبه
۱.ت : ا اره
جیمین : خوبه چقد خوشکل بود صورتش بی نقص خندش موهای خرماییش عا اسمت ۱.ت بود
۱.ت: اره
جیمین : از اشناییت خوش بختم
......
۲۷.۸k
۰۱ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.