نوجوان که بودم جایی خواندم

نوجوان که بودم جایی خواندم
عشق یعنی علاقه شدید قلبی
و از آن روز، رسالت قلبم شد ؛
روزی
جایی
به کسی
آن احساس را بدهد.
بزرگتر که شدم
وقتی در شیپور عشق دمیده شد
قلبم دست به سینه با لبخندی گوشه ای ایستاد و نظاره کرد
اما
دستانم دستانش را محکم گرفت
چشمانم در هر لحظه جستجویش میکرد و دریای لذت را در چشمانش میریخت
و لب هایم حال خوبمان را لبخند زد...
"و من نه با قلبم بلکه با تمام خودم عاشقت شدم"
دیدگاه ها (۳)

لحظه‌ها را درياب زندگی در فردا نه ، همين امروز استراه‌ها منت...

ڪاش آدم‌ها 💞چون آینہ بودند! آن‌وقـت انعڪاسِ دوست‌داشتـن، ...

"آغوشت"❣را تنگ تر کن...❣بگذار کمی #تُ را❣نفس بکشم...❣بگذار...

یکی ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ هیچ❣ ﮐﺲ ﻧیست❣یکی ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ❣ ﻫﻤیشه ﺑﺎﺷﺪ❣...

«معشوق سابق» پارت شصت و دو

در ادامه....P.3تنشی در هوا سنگینی می‌کرد که نفس کشیدن را سخت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط