رمان پارت اسمشو نمیدونم
رمان پارت 2 اسمشو نمیدونم
رفتم سر جام و گفتم اجازه
معلم:نمیشنوم.... خب بچه ها اینجا اونجوری اینجا هم اینجوری میشه
من بلند داد زدم:اجازههههه😣
معلم:بیا ببینم چیکارم داری
من: اقا من تابلو رو نمیبینم
معلم:چرا به من میگی؟ خودت هلش کن
من گفتم:اخه...
معلم قبل از اینکه بگم جام رو عوض کنه گفت:گفتم خودت حلش کن
منم رفتم سر جام و به خودم گفتم :اخه این چه بهونه ای بود😣
چون من میخواستم بخاطر کسی که پشت سرم بود جا به جا بشم
زنگ تفریح
پشت سریم همون که گفته بودم بهم قمقمهش رو پرت کرد و خورد تو سر من و درش باز شد و همه ی ابا ریخت رو من
من با عصبانیت با مشت رو میزم کوبوندم و پاشدم از سر جام
بدون اینکه بهش نگاه کنم قمقمه ی خودمو پرت کردم او صورتش
خدا خدا میکردم که درست پرت کرده باشم
بعد پاشدم رفتم دفتر تا حوله بگیرم
من: میشه یه حوله بهم بدید؟
مدیر:نداریم
من :اوهوم... باشه
زنگ خونه
من رفتم از کلاس بیرون
همون دختره با اکیپ پسرش جلوم رو گرفته بودن و منم با سر خوردم به دختره
دختره:هوی... هواست کجاست ....
تمام
خوشتون اومد؟ 👈👉🥺
رفتم سر جام و گفتم اجازه
معلم:نمیشنوم.... خب بچه ها اینجا اونجوری اینجا هم اینجوری میشه
من بلند داد زدم:اجازههههه😣
معلم:بیا ببینم چیکارم داری
من: اقا من تابلو رو نمیبینم
معلم:چرا به من میگی؟ خودت هلش کن
من گفتم:اخه...
معلم قبل از اینکه بگم جام رو عوض کنه گفت:گفتم خودت حلش کن
منم رفتم سر جام و به خودم گفتم :اخه این چه بهونه ای بود😣
چون من میخواستم بخاطر کسی که پشت سرم بود جا به جا بشم
زنگ تفریح
پشت سریم همون که گفته بودم بهم قمقمهش رو پرت کرد و خورد تو سر من و درش باز شد و همه ی ابا ریخت رو من
من با عصبانیت با مشت رو میزم کوبوندم و پاشدم از سر جام
بدون اینکه بهش نگاه کنم قمقمه ی خودمو پرت کردم او صورتش
خدا خدا میکردم که درست پرت کرده باشم
بعد پاشدم رفتم دفتر تا حوله بگیرم
من: میشه یه حوله بهم بدید؟
مدیر:نداریم
من :اوهوم... باشه
زنگ خونه
من رفتم از کلاس بیرون
همون دختره با اکیپ پسرش جلوم رو گرفته بودن و منم با سر خوردم به دختره
دختره:هوی... هواست کجاست ....
تمام
خوشتون اومد؟ 👈👉🥺
- ۱.۴k
- ۲۱ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط