شعر زیبای مهدی اخوان ثالث

شعر زیبای مهدی اخوان ثالث...

نذر کرده ام
یک روزی که خوشحال تر بودم
بیایم و بنویسم که
زندگی را باید با لذت خورد
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید
و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد...
یک روزی که خوشحال تر بودم
می آیم و می نویسم که
این نیز بگذرد
مثل همیشه که همه چیز گذشته است و
آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است...
یک روزی که خوشحال تر بودم
یک نقاشی از پاییز میگذارم , که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست
زندگی پاییز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ , بخر و ببر...
یک روزی که خوشحال تر بودم
نذرم را ادا می کنم
تا روزهایی مثل حالا
که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است
بخوانمشان
و یادم بیاید که
هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد
و
هیچ آسیاب آرامی بی طوفان...*
دیدگاه ها (۲)

وقتی تو باز می گردی ...وقتی تو باز می گردی کوچک ترین ستاره چ...

شیراز ترین شهر جهان است، نگاهت میخانه ی صوفی و مُغان است نگا...

سنگ...مگر در آن صبح غریب اولین نقش ها و کلمات را نیاکان بیاب...

بعد از ماداستانماناز عکس ها لو می رودآلبوم هاجعبه های سیاهند...

"پارت اول""یادگاری از تاریکی"تقریبا دو سال شده است که خواهر ...

P¹¹ویو تینا از خواب با صدای دوش حمام بیدار شدم - آه دوباره ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط