پارت۸
ادامه ویو ا.ت
گوشیمو برداشتم به ساعتش نگاه کردم دیدم...چییییییییییی ساعت هفت نیم بود یعنی من اینقدر زیاد خوابیدم بلند شدم ح.و.ل.م.و برداشتم خواستم برم ح.م.و.م ولی در ح.م.و.م رو که باز کردم تصویر......اومد جلو چشام اَهههه حالم بد شد این دیگه چیه برگشتم ح.و.ل.م.و گذاشتم سر جاش رفتم سمت آینه موهامو برس کشیدم و بعد دوگوش گوجه ای بستم یه خط چشم و یه تینت هم زدم فر موژه و ریمل هم زدم و دو تا پاپیون بستم به موهام یه لباس خوشگل پوشیدم از اتاق رفتم بیرون همه نشسته بودن رو کاناپه ولی لوکاس نبود
ا.ت . مشنگ🥸
لی سو .چته🙄😒
ا.ت . لوکاس کجاست🤨
لی سو . تو سر منه
ا.ت .😑
مگی . تو آشپ.....
لوکاس . من اینجام(از تو آشپزخونه داد زد)
ا.ت . چه میکنی😎
لوکاس . مثل همیشه دارم شام میپزم ☺️
رزی . چی میپزی💅
لوکاس . گ.و.ز میپزم☺️
رزی . 😐
ا.ت . 🤣🤣🤣
لی سو .خوشمزه بپز
لوکاس . چشم💪
رزی .من جدی گفتم،میخوای چی بپزی
لوکاس . سوپ مرغ
ا.ت .لوکاسسسسسسسسس(جیغ)
لوکاس . چته😶
ا.ت . سوپ شام نیست
لوکاس . یعنی صبحونست 🤨
ا.ت . منو مسخره نکن😑
لوکاس . مسخره نمیکنم
ا.ت . من سوپ نمیخوام
لوکاس . حالا این یه دفه تو ببخش دیگه سوپ رو به عنوان وعده ی اصلی درست نمیکنم باشه(از تو آشپزخونه دراومد رفت ا.ت بغل کرد)
رزی . حالا نمیخواد خودتونو به مالین به هم🫤(پاشد رفت رو میز غذا خری نشست)
ویو رزی یه چند وقتیه یه جوری شدم راستش وقتی لوکاس رو میبینم یا صداشو میشنوم قلبم تند تند میزنه همش دوست دارم ب.غ.ل.م کنه و وقتی یه دختر دیگه میره پیشش ناخواسته عصبانی میشم اَه اصلا ولش کن رفتم نشستم رو میز
رزی . کی غذا آماده میشه💅
لوکاس . دیگه آمادست (رفت تو آشپز خونه تا سوپ بزاره تو ظرف)
مشنگ یه قیچی برداشت هی بازو بسته میکرد
رزی . نکن اون کارو😑
لی سو . چرا🤔
رزی . بد شگونه اگه این کارو بکنی اتفاق بدی می افته مشنگ
لی سو . اینا همش خرافاته(داره به کارش ادامه میده)
رزی . میگم.....آهههه
ویو لی سو
رزی داشت الکی گیر میداد منم به کارم ادامه دادم که یهو دیدم پایه صندلی رزی شکست و رزی افتاد زمین
رزی . دیدی گفتم خوب نیست😫 (جیغ)
من ساکت فقط نگاه میکردم لوکاس رفت سمت رزی براید استایل بغلش کرد گذاشتش رو یه صندلی دیگه خودشم رفت سوپ هارو بزاره رو صفره منو ا.ت.چوب باغله رفتیم نشستیم رو میز لوکاس که خواست بشینه دید هیچ صندلی خالی نیست بعد یهو رزی بلند شد گفت
رزی . بشین جای من
ویو لوکاس
رزی بلند شد گفت بشینم رو جاش منم از موقعیت سواستفاده کردم رفتم نشستم و بعد رزی رو گرفتم گذاشتم رو پ.ا.ه.ا.م
رزی . راحت نیستی میدونم
لوکاس . نه خیرم راحتم
شروع کردیم غذا خوردن که دیدم چوب باغله نیستش
ا.ت . باز در رفت
لی سو . یه کاریش بکن
لوکاس .
با کامنتاتون خوشحالم کنید😉🙂🙃☺️
گوشیمو برداشتم به ساعتش نگاه کردم دیدم...چییییییییییی ساعت هفت نیم بود یعنی من اینقدر زیاد خوابیدم بلند شدم ح.و.ل.م.و برداشتم خواستم برم ح.م.و.م ولی در ح.م.و.م رو که باز کردم تصویر......اومد جلو چشام اَهههه حالم بد شد این دیگه چیه برگشتم ح.و.ل.م.و گذاشتم سر جاش رفتم سمت آینه موهامو برس کشیدم و بعد دوگوش گوجه ای بستم یه خط چشم و یه تینت هم زدم فر موژه و ریمل هم زدم و دو تا پاپیون بستم به موهام یه لباس خوشگل پوشیدم از اتاق رفتم بیرون همه نشسته بودن رو کاناپه ولی لوکاس نبود
ا.ت . مشنگ🥸
لی سو .چته🙄😒
ا.ت . لوکاس کجاست🤨
لی سو . تو سر منه
ا.ت .😑
مگی . تو آشپ.....
لوکاس . من اینجام(از تو آشپزخونه داد زد)
ا.ت . چه میکنی😎
لوکاس . مثل همیشه دارم شام میپزم ☺️
رزی . چی میپزی💅
لوکاس . گ.و.ز میپزم☺️
رزی . 😐
ا.ت . 🤣🤣🤣
لی سو .خوشمزه بپز
لوکاس . چشم💪
رزی .من جدی گفتم،میخوای چی بپزی
لوکاس . سوپ مرغ
ا.ت .لوکاسسسسسسسسس(جیغ)
لوکاس . چته😶
ا.ت . سوپ شام نیست
لوکاس . یعنی صبحونست 🤨
ا.ت . منو مسخره نکن😑
لوکاس . مسخره نمیکنم
ا.ت . من سوپ نمیخوام
لوکاس . حالا این یه دفه تو ببخش دیگه سوپ رو به عنوان وعده ی اصلی درست نمیکنم باشه(از تو آشپزخونه دراومد رفت ا.ت بغل کرد)
رزی . حالا نمیخواد خودتونو به مالین به هم🫤(پاشد رفت رو میز غذا خری نشست)
ویو رزی یه چند وقتیه یه جوری شدم راستش وقتی لوکاس رو میبینم یا صداشو میشنوم قلبم تند تند میزنه همش دوست دارم ب.غ.ل.م کنه و وقتی یه دختر دیگه میره پیشش ناخواسته عصبانی میشم اَه اصلا ولش کن رفتم نشستم رو میز
رزی . کی غذا آماده میشه💅
لوکاس . دیگه آمادست (رفت تو آشپز خونه تا سوپ بزاره تو ظرف)
مشنگ یه قیچی برداشت هی بازو بسته میکرد
رزی . نکن اون کارو😑
لی سو . چرا🤔
رزی . بد شگونه اگه این کارو بکنی اتفاق بدی می افته مشنگ
لی سو . اینا همش خرافاته(داره به کارش ادامه میده)
رزی . میگم.....آهههه
ویو لی سو
رزی داشت الکی گیر میداد منم به کارم ادامه دادم که یهو دیدم پایه صندلی رزی شکست و رزی افتاد زمین
رزی . دیدی گفتم خوب نیست😫 (جیغ)
من ساکت فقط نگاه میکردم لوکاس رفت سمت رزی براید استایل بغلش کرد گذاشتش رو یه صندلی دیگه خودشم رفت سوپ هارو بزاره رو صفره منو ا.ت.چوب باغله رفتیم نشستیم رو میز لوکاس که خواست بشینه دید هیچ صندلی خالی نیست بعد یهو رزی بلند شد گفت
رزی . بشین جای من
ویو لوکاس
رزی بلند شد گفت بشینم رو جاش منم از موقعیت سواستفاده کردم رفتم نشستم و بعد رزی رو گرفتم گذاشتم رو پ.ا.ه.ا.م
رزی . راحت نیستی میدونم
لوکاس . نه خیرم راحتم
شروع کردیم غذا خوردن که دیدم چوب باغله نیستش
ا.ت . باز در رفت
لی سو . یه کاریش بکن
لوکاس .
با کامنتاتون خوشحالم کنید😉🙂🙃☺️
۴.۵k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.