باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب

باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب
تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب

ساز در دست تو سوز دل من می گوید
من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب

مرغ دل در قفس سینه من می نالد
بلبل ساز ترا دیده هم آواز امشب

زیر هر پرده ساز تو هزاران راز است
بیم آنست که از پرده فتد راز امشب

گرد شمع رخت ای شوخ من سوخته جان
پر چو پروانه کنم باز به پرواز امشب

گلبن نازی و در پای تو با دست نیاز
می کنم دامن مقصود پر از ناز امشب

کرد شوق چمن وصل تو ای مایه ناز
بلبل طبع مرا قافیه پرداز امشب

شهریار آمده با کوکبه گوهر اشک
به گدائی تو ای شاهد طناز امشب
دیدگاه ها (۲۵)

#اعتیاد

#اعتیاد

نمی دانی..... .........اینجا...... چه دردی میکشم..... وقتی ب...

بـــا دوســـت داشـــتـــنـــم کنـــار بـــیابـــگـــذار عـــ...

چـشم مـن، محرمی راز تورا می خواهدشـاعـر قـافـیه پرداز، تو را...

امشب قلم با یادتو نغمه سرایی میکنددر قالب شعر غزل بس خود نما...

بیـــــمار توام ، روی توام درمـانستجان داروی عاشـــقان رخ جا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط