هوا هوای بهار است و باده بادهی ناب

هوا هوای بهار است و باده باده‌ی ناب
به خنده خنده بنوشیم جرعه جرعه شراب.

در این پیاله ندانم چه ریختی، پیداست
که خوش به جان هم افتاده‌اند آتش و آب.

فرشته روی من، ای آفتاب صبح بهار
مرا به جامی از این آب آتشین دریاب.

به جام هستی ما، ای شراب عشق بجوش!
به بزم ساده‌ی ما، ای چراغ ماه بتاب!

گُل امید من امشب شکفته در بر من
بیا و یک نفس ای چشم سرنوشت بخواب.

مگر نه خاک ره ِ این خرابه باید شد؟
بیا که کام بگیریم از این جهان خراب.

[فریدون مشیری]
دیدگاه ها (۶)

بیا آرزو کنیم!آرزو کنیم که تمام آن‌هایی که قد‌هایشان، تا نصف...

گاهی یک دنیا حرف داری برای گفتناما لال می شویوقتی نمی دانی ب...

این عشق چه دارد که همه عالم و آدماز عشق پشیمانن و بی عشق پری...

لات های این محل تاآمدی عاقل شدنددلبرم!حسن ختام خشم ها،پرخاش ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط