او با سلام صبح

او با سلام صبح!
خندان گلی ز آینه می‌چید،
دستی به گیسوانش می‌برد،
شب را کنار می‌زد...!
خورشید را در آینه می‌دید

#هوشنگ_ابتهاج
دیدگاه ها (۱)

به دریا می زنم! شاید به سوی ساحلی دیگر مگر آسان نماید مشکلم ...

♡چشم های تُوزادگاه خورشید استنگاهم که می کنیصبح در دیدگانم ح...

بار دگر جانب یار آمدیمخیره نگر سوی نگار آمدیمبر سر و رو سجده...

اگر بسوی ات این چنین دویده ام،به عشق عاشقم،نه بر وصال تو...ب...

💐چه لطیف است🌼نسیم سحری و چه زیباست🌺گل افشانی مهر💐دیدن رقص گل...

🏴#آجرک‌الله‌یا‌صاحب‌الزمان▪️دست افلاک برون آمد و لرزید زمین▪...

پارت سیزدهم: پیامِ بی‌صداصبح شده بود. هلیا با چشم‌های پف‌کر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط