love or friend
love or friend
part7
تهیونگ
ا/ت: میخوام با هنذفری اهنگ گوش بدم میخوای
تهیونگ: نه
ا/ت: باش
ده دقیقه بعد
تهیونگ: کوچولو کوچولو خوابی؟
اتوبوس ترمز گرفت ا/ت نزدیک بود بیفته گرفتمش سرشو گذاشت رو شونم
یک ساعت بعد
استاد: اقای کیم خانم پارک
چشمامو باز کردم دیدم سرم رو سر ا/تس ا/ت هم سرش رو شونمه
تهیونگ: رسیدیم
استاد: بله
تهیونگ: خانم پارک خودم بیدار میکنم شما برید
استاد: باش
تهیونگ: کوچولو ا/ت
ا/ت: همم
تهیونگ: بیدار شو رسیدیم
ا/ت: ها رسیدیم
سریع بلند شدو رفت
بعد منم رفتم
گووان: تهیونگا
تهیونگ: بله
گووان: میبینم اینروزا خیلی حواست به این دختره هستا
تهیونگ: خب؟
گووان: باهاش قرار میزاری؟ یا دوسش داری؟
تهیونگ: هیچکدوم
گووان: پس چرا..
تهیونگ: بسه چیزی بین ما نیست
گووان: خب باشه بریم
ا/ت
داشتم با تلفن با میرا حرف میزدم
ا/ت: الان اومدم اردو جات خیلی خالیه
میرا: گووان اومده؟
ا/ت: آره اومده
میرا: عکس ازش میفرستی
ا/ت: نه نه خیلی سعی کردم ولی همیشه یکی از دوستاش منو میبینه ولی فک میکنه من از گووان خوشم
میرا: 😂
تهیونگ: با کی حرف میزنی
ا/ت: میرا بعد بهت زنگ میزنم
تهیونگ: کی بود
ا/ت: به تو ربطی داره؟
تهیونگ: باشه میرم به گووان میگم ازش خوشت میاد
ا/ت: نه نه نه دوستم بود میرا
تهیونگ:خب باشه برو وسایلمو بیار
ا/ت: من چرا باید بیارم
تهیونگ: چون میرم به گووان میگم
ا/ت: داری تحدیدم میکنی
تهیونگ: نه خب منم هر چیزی بخوای درباره گووان بهت میگم ولی باید کارمو کنی
ا/ت: باشه
رفتم وسایلشو اوردم
ا/ت: بیا
تهیونگ: آبی خورشت کیمچی بسکتبال خرگوش سینما
ا/ت: ها؟
تهیونگ: این همون چیزایی که میخواستی بدونی
ا/ت: 😆مرسی خب من برم پیش دوستام
#فیک
#سناریو
part7
تهیونگ
ا/ت: میخوام با هنذفری اهنگ گوش بدم میخوای
تهیونگ: نه
ا/ت: باش
ده دقیقه بعد
تهیونگ: کوچولو کوچولو خوابی؟
اتوبوس ترمز گرفت ا/ت نزدیک بود بیفته گرفتمش سرشو گذاشت رو شونم
یک ساعت بعد
استاد: اقای کیم خانم پارک
چشمامو باز کردم دیدم سرم رو سر ا/تس ا/ت هم سرش رو شونمه
تهیونگ: رسیدیم
استاد: بله
تهیونگ: خانم پارک خودم بیدار میکنم شما برید
استاد: باش
تهیونگ: کوچولو ا/ت
ا/ت: همم
تهیونگ: بیدار شو رسیدیم
ا/ت: ها رسیدیم
سریع بلند شدو رفت
بعد منم رفتم
گووان: تهیونگا
تهیونگ: بله
گووان: میبینم اینروزا خیلی حواست به این دختره هستا
تهیونگ: خب؟
گووان: باهاش قرار میزاری؟ یا دوسش داری؟
تهیونگ: هیچکدوم
گووان: پس چرا..
تهیونگ: بسه چیزی بین ما نیست
گووان: خب باشه بریم
ا/ت
داشتم با تلفن با میرا حرف میزدم
ا/ت: الان اومدم اردو جات خیلی خالیه
میرا: گووان اومده؟
ا/ت: آره اومده
میرا: عکس ازش میفرستی
ا/ت: نه نه خیلی سعی کردم ولی همیشه یکی از دوستاش منو میبینه ولی فک میکنه من از گووان خوشم
میرا: 😂
تهیونگ: با کی حرف میزنی
ا/ت: میرا بعد بهت زنگ میزنم
تهیونگ: کی بود
ا/ت: به تو ربطی داره؟
تهیونگ: باشه میرم به گووان میگم ازش خوشت میاد
ا/ت: نه نه نه دوستم بود میرا
تهیونگ:خب باشه برو وسایلمو بیار
ا/ت: من چرا باید بیارم
تهیونگ: چون میرم به گووان میگم
ا/ت: داری تحدیدم میکنی
تهیونگ: نه خب منم هر چیزی بخوای درباره گووان بهت میگم ولی باید کارمو کنی
ا/ت: باشه
رفتم وسایلشو اوردم
ا/ت: بیا
تهیونگ: آبی خورشت کیمچی بسکتبال خرگوش سینما
ا/ت: ها؟
تهیونگ: این همون چیزایی که میخواستی بدونی
ا/ت: 😆مرسی خب من برم پیش دوستام
#فیک
#سناریو
۳۷.۹k
۱۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.