برفقرمز

#برف_قرمز
#pert3
࿙͝࿚࿙͝࿚࿙͝࿚࿙͝࿚࿙͝࿚࿙͝࿚୨୧࿙͝࿚࿙͝࿚࿙͝࿚࿙͝࿚࿙͝࿚࿙͝࿚
-ایزانا
*ا.ت
-ولی وقت دیدم که یک لبخند زده و خوابیده دلم نیومد بیدارش کنم

- ولی مگه مهم هست

پرش زمانی به شب
ویو ا.ت

از خواب بیدار شدم دیدم ایزانا نیست

ولی اون همیشه نیست

چون اون من رو اصلا دوست نداره


نفس عمیقی کشید و به داخل آشپز خونه رفت

و رفت غذا درست کنه

منتظر موندم که ایرانا بر گرده ولی ساعت ۲۲

شب شده بود و بر نگشته بود

غذا ها رو داخل یخچال گذاشتم

رفتم داخل اتاق و خوابیدم

صبح شد ولی باز هم ایزانا بر نگشت

گوشی رو بر داشتم

و به ایزانا زنگ زدم چند تا بوق خورد

و بعد از چند دقیقه جواب داد

ایزانا-
ا.ت*
*: ایزانا کجایی

- به تو چه که کجام

* آخه تا این زمان

- گفتم به تو ربطی نداره حالا دیگه هم بهم زنگ نزن

* آخه هق.......هق


-همین که فهمیدی دیگه هم زنگ نزن

┗━━━━°❀•°:🫐 - 🫐:°•❀°━━━━┛
دیدگاه ها (۶)

ددی جذاب من♡♡♡♡♡ویو ا.ت امروز توی راه  دانشگاه بودم    هر جا...

اینو منم ادامه دادم

اوسی شیطان کشیم

^توضیحات فن فیک^

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱۱

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط