کارگری پشت گاریش نوشته بود به کارم نخند محتاج روزگارم

کارگری پشت گاریش نوشته بود: به کارم نخند، محتاج روزگارم... نخند... به سرآستین پاره‌ی کارگری که دیوارت را می‌چیند و به تو می‌گوید ارباب‌، نخند! به پسرکی که آدامس می‌فروشد و تو هرگز نمی‌خری‌، نخند! به پیرمردی که در پیاده‌رو به زحمت راه می‌رود و شاید چند ثانیه‌ی کوتاه معطلت کند، نخند! به دبیری که دست و عینکش گچی‌ست و یقه‌ی پیراهنش جمع شده، نخند! به دستان پدرت... به جارو کردن مادرت... به راننده‌ی چاق اتوبوس... به رفتگری که در گرمای تیر ماه کلاه پشمی به سر دارد... به راننده‌ی آژانسی که چرت می‌زند... به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی... به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان... نخند... نخند که دنیا ارزشش را ندارد... که هرگز نمی‌دانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند: آدم‌هایی که هر کدام برای خود و خانواده‌ای، همه چیز و همه کسند. آدم‌هایی که برای زندگی تقلا می‌کنند... بار می‌برند... بی‌خوابی می‌کشند... کهنه می‌پوشند... جار می‌زنند... سرما و گرما را تحمل می‌کنند... و گاهی خجالت هم می‌کشند... خیلی ساده هرگز به آدمهایی که تنها پشتیبانشان خداست، نخند پ.ن:دیگرانو قضاوت نکنیم  #ترنس_انسان_است #ترنس_آفریده_خداس
دیدگاه ها (۱)

یاد میگیری... کم کم یادمیگیری ک به کسی اعتماد نکنی یادمیگیری...

خوبی....؟-آره خوبم:)با بغض خوبم:)با درد خوبم:)با زخمِ زبونای...

با قضاوت کردن مسخره کردن تهمت زدن کسی انسان باشخصیت خطاب نشد...

ما ترنس ها خونمون رنگیه از جنس رنگ های رنگین کمون خدا مارو خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط