مذکر به دنیا می آیی

مذکر به دنیا می آیی
اما شانه هایت باید مرد بودن را تاب بیاورد...
نگاهت به زندگی ساده است
با این حال باید یک زن را کشف کنی...
قدرتمندی
اما خارج از آغوش یک زن بیقراری...
مظلومی
زیرا در همه دوران ها بی هیچ دادگاهی همه ظلمی که به زنان رفته به گردن توست...
خلقت وجودی ات پر از شهوت است
اما همیشه به هوسرانی محکومی...
لحظه هایی هست که بغض داری، میل باریدن داری
اما پیش رویت تابلوی " مرد که گریه نمی کند " را هم داری...
باید پدری شوی بهتر از پدرت،
پسری تربیت کنی بهتر از خودت
و قهرمانی باشی برای دخترت
و با این حال اعتماد کنی به مردی که میشود همراه دخترت...
یک عمر مرد بودن را تاب می آوری
و هر لحظه میشنوی که میگویند:
مردها به هر سنی که باشند یک پسر بچه می مانند...
آری مرد بودن داستان ساده ای ست...
و پیچیده . . .
دیدگاه ها (۹)

اجازه می دهی صدایت کنم ؟ یک چند ساعتی را بی وقفه نگاهت کنم؟ا...

خاطره هانه می کــُـشند، نه زنده می کنندبلکه مانند یک بمب ساع...

کاش می دانستی یک زن از لحظه ای که " دوستت دارم " می گویداز ل...

تو میایی واسه مابه اسم دوست دارم و عاشقتمدر که سخت حساب می ...

𝔻𝕣𝕖𝕒𝕞 𝕨𝕚𝕥𝕙 𝕞𝕖⁵

رمـان زخٰم عشق تـو پـارت نهم🫐✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط