اجازه می دهی صدایت کنم

اجازه می دهی صدایت کنم ؟
یک چند ساعتی را بی وقفه نگاهت کنم؟

اجازه می دهی انتظار را بفرستم سرِ کوچه دلتنگی به استقبالت
آمدی بوسه بارانت کنم؟

اجازه می دهی تنهایی ام را بیاندازم توی آغوشت
خالی شوم از بغض
احساسِ امنیت کنم ؟

اجازه می دهی شبهایی که نیستی
چشم بگذارم بر جای خالی ات
خوابت را ببینم
پرواز کنم؟

اجازه می دهی حسودی کنم به آدم ها
دورشان کنم از کنارت
خودم باشم و تو
بی دلشوره، عاشقی کنم؟

اجازه می دهی
اجازه ات را بگیرم از خدا
تو را تا ابد مالِ خودم کنم؟
دیدگاه ها (۸)

* این پست دیشب در یکی از صفحات اینستاگرام گذاشته شد و نظرات ...

مذکر به دنیا می آییاما شانه هایت باید مرد بودن را تاب بیاورد...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

رمان j_k

hyunjin

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط