به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد به من گفت ...
به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد به من گفت: نرو که بن بسته!
گوش نکردم، رفتم.
وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم؛
پیر شده بودم!
گوش نکردم، رفتم.
وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم؛
پیر شده بودم!
- ۱.۹k
- ۰۶ فروردین ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط