ماتیلدا فرانک قبل منم عاشق کسی بودی

.
ماتیلدا: فرانک قبل منم عاشق کسی بودی؟؟
فرانک: آره 12 سال قبل اوایل اکتبر تو یه پاییزقشنگ بود، تو کتابخونه ی دانشگاه عاشق یه دختر مو قرمز با صورت کک مکی شدم عین آن شرلی بود. اهل کنتاکی...
+ خوب چی شد؟؟
- هیچی بورسیه دانشگاه کلمبیا شد و رفت دکتراشو بگیره و همونجا با یه مهاجر مکزیکی ازدواج کرد.
+ پس من عشق دومم؟؟
- نه!
+ یعنی بعد اونم!!؟؟
- آره با یه دختره دورگه ایرلندی فرانسوی اهل سانفرانسیسکو وقتی برای شرکت وست بیلد کار می کردم
+ اون چی شد؟؟
- اونم وقتی اوضاع مالیم بهم ریخت رهام کرد و رفت سراغ یکی دیگه.
+ شت!! پس من سومی هستم؟؟
- نه
+ فرانک لعنتی خفه شو. چند نفر قبل من تو زندگی تو بودن؟؟
- راستش یه ۷ یا ۸ نفری
+ بعد تو عاشق همشون بودی؟؟
- خوب تا وقتی ولم نکردن و نرفتن آره
+ خیلی پر رویی فرانک بعد با این سابقه ی درخشان امدی سراغ من ؟؟
- من سراغ تو نیومدم. این تو بودی که امدی! راستش وقتی اولین بار تو اون رو نمایی آثار هنری تو گالری موسیو ژان چکمه هاتو در آوردی از صندلی رفتی بالا تا اون تابلوی با ارزش رو صاف کنی ، و با لبخند بهم نگاه کردی زندگیم رو دو قسمت کردی . اشتباه شما دخترا اینه که فکر میکنید ما سراغ شما میام نه بر عکس شما میان و ذهن و قلب ما رو میگیرین اونم خیلی راحت با یه لبخند یا یه سلام ...
تازه وقتی میرین اینها رو به نام خودتون مصادره کردین

+ فرانک احیانا چیزی برای مصادره ی من مونده؟؟!!!



#بند_بازی_روی_اعصاب_زندگی
#مهدی_خردمند
دیدگاه ها (۱)

#سعدی ♥

با بعضیامونم مث دیوار مهربانی رفتار میشه...ی مدت آویزونمون م...

#داریوشﺷﺒﺎﻣﻮﻥ ﺁﺥ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺗﺎﺭﻳﮏ ﻭ ﭼﻪ ﺳﺮﺩﻩﺩﻻﻣﻮﻥ ﺟﺎﻱ ﻏﻢه... ﺧﻮﻧﻪ ...

#راست.میگه.انصافا

یه چیزی رو خیلی خوب فهمیدم اینکه همیشه گوشه ی قلبم بودی وقتی...

part7🦋-خیلی آرامش بخشه&چی-اینکه تو برام کتاب بخونی&آهان-نارا...

چشمام تازه گرم شده بود که با لرزش گوشی بیدار شدم.« سفر بخیر....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط