آری امشب شام غریبان است که از یک سو بدن های زخم خورده و س
آری امشب شام غریبان است که از یک سو بدن های زخم خورده و سر از بدن جدا شده شهیدان بر روی خاک فتاده و از سوی دیگر زنان مصیبت زده و از طرفی بانوی دل شکسته نزد تنها یادگار برادر در خیمه های سوخته او را دلداری میدهد زینب خسته است از فرط خستگی ناگه خوابش میبرد و در عالم رویا مادرش را میبیند و میخواهد شکوه عاشورا را پیش مادر بیان کند که حضرت فاطمه (س) میفرماید تاب شنیدنش را ندارم چون هنگامی که سر از بدن فرزندم حسین جدا میکردند من حاضر بودم اکنون برخیز و سکینه را پیدا کن زینب یک دفعه برخاست هر چه سکینه را صدا کرد او را نیافت سپس با ام کلثوم به دنبال او گشتند و در نهایت عزیز پدر را نزدیک قتلگاه پیدا کردند که دستش را به سینه پدر چسبانده بود و با جسم بی سر درد و دل میکرد.
امشب شام سیاه غریبان است اینک حال زینب را تصور کنید از یک سو شاهد این مصیبتهای پی در پی و جانسوز است از سوی دیگر باید مراقب فرزند بیمار برادر باشد و از سوی دیگر باید دختران و زنان حرم را از بیابانها جمع نماید و زیر خیمههای نیم سوخته گرد آورد صحرای کربلا میرفت که تاریک و تاریکتر شود و گرگان گرسنه در جای جای آن به دنبال دخترکان و طفلان میدویدند تا شاید گوشوارهای از گوش آنان بکشند یا خلخالی از پای آنان بربایند یا زینب (س) تو چه کشیدی در آن شب سیاه غریبان.
زینب امشب نشسته نماز میخواند تا فردا که زنجیر به دستانش میزنند و بر شتران بی محمل سوارش میکنند او باید سالار قافله ی آزادگان دشت کربلا باشد و همچون سرو به بلندای نیزهای که سر خورشید را بر خود جای داده است بایستد آری او باید بایستد تا تاریخ بداتد که فرزندان علی(ع) بر حق بودند و این پیغام را باید رسول کربلا به گوش تاریخ برساند او باید همچون سرو بلند و آزاده در کنار سر برادرش بر نیزه بایستد تا رسالت تاریخی خودش را انجام بدهد
لبیک یا زینب 🌷
امشب شام سیاه غریبان است اینک حال زینب را تصور کنید از یک سو شاهد این مصیبتهای پی در پی و جانسوز است از سوی دیگر باید مراقب فرزند بیمار برادر باشد و از سوی دیگر باید دختران و زنان حرم را از بیابانها جمع نماید و زیر خیمههای نیم سوخته گرد آورد صحرای کربلا میرفت که تاریک و تاریکتر شود و گرگان گرسنه در جای جای آن به دنبال دخترکان و طفلان میدویدند تا شاید گوشوارهای از گوش آنان بکشند یا خلخالی از پای آنان بربایند یا زینب (س) تو چه کشیدی در آن شب سیاه غریبان.
زینب امشب نشسته نماز میخواند تا فردا که زنجیر به دستانش میزنند و بر شتران بی محمل سوارش میکنند او باید سالار قافله ی آزادگان دشت کربلا باشد و همچون سرو به بلندای نیزهای که سر خورشید را بر خود جای داده است بایستد آری او باید بایستد تا تاریخ بداتد که فرزندان علی(ع) بر حق بودند و این پیغام را باید رسول کربلا به گوش تاریخ برساند او باید همچون سرو بلند و آزاده در کنار سر برادرش بر نیزه بایستد تا رسالت تاریخی خودش را انجام بدهد
لبیک یا زینب 🌷
۲.۲k
۰۹ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.