درد عشق چیزیه که تحملش سختهانقدر سخت که ممکنه بعصی ها دس
درد عشق چیزیه که تحملش سخته،انقدر سخت که ممکنه بعصی ها دست به خودکش بزنن یا انقدر سخت که بعصی ها بیخیال بشن،اما تحمل درد عشق برای کسی ممکنه که از همه عاشق تره،کسی که خوشحالی عشقش براش مهم تره،کسی که حاضره دنیا نباشه ولی خنده معشوقش باشه،اون پسرک سیاه پوش،اونم همین حس را داشت،عشقب دورا دور.
پرش زمان به یک روز قبل از اون تصادف
تهیونگ"کوک،میخواهم یک چیز مهم بهت بگم"کوک در حالی که گرامافون داخل خونه را روشن میکرد گفت"بگو"تهیونگ"من عاشق شدم" جونگ کوک اهنگ پریزاد را گذاشت و با ذوق کنارش نشست و گفت"جالبه،منم یک دختری را دوست دارم،تو کی را دوست داری؟"تهیونگ با ذوق گفت" ا.ت،خیلی دوستش دارم،میدونم فقط پنج یا ش هفته هست که میشناسمش اما خیلی دوستش دارم"جونگ کوک چیزی نگفت،به چمای تهیونگ خیره شد،لبخند محوی روی لبش نقش بست
پرش زمان بعد از تصادف و نجات
ا.ت دید اون پسر را،دید که نجاتش داد و بعدشم فرار کرد و تونست تشخی بده پسره اما چیز دیگه نفهمید فقط دید یک دستکش مشکی توی دست راستش بود،دستکش چرمی بود،جنس چرمش هم مدلی بود که عطر داشت،سئول از راه رسید و ا.ت را برد خونه،تهیونگ هم توی خونه خودش نشسته بود،دفتر چه مشکی را بیرون اورد و در ادامه مطلب قبلی نوشت"شجاعت را پیدا کردم که بگویم این عشق برای من فقط یک احساس نیست،حالا بخشی از زندگیم شده و نمیتونم پنهانش کنم،اعتراف میکنم هر بار میخندی قلبم جلا پیدا میکنه"دفتر چه را بست و کنار میززگذاشت و لیوانش را برداشت و بخشی از قهوه داغش را خورد
حال یونگی بهتر شده بود و تمام این مدت مدیون یول بود،روی کانامه نشسته بود و پتویی دور خودش پیچیده بود که یول اومد و بغلش کرد،هر دو با صدای در پریدند،جونگ کوک اومده بود خونه،یول از آغوش یونگی بیرون اومد و گفت"اوه داداشی اومد...این چه لباسیه؟؟؟"(بمونین تو خماری اینکه لباسش چی بود😏)کوک سریع جواب داد"من خوابم میاد،میرم بخوابم" به سرعت سمت اتاقش رفت،لباسش را عوش کرد و نشست روی تخت و از زیر تخت دفتری قهوه ای که یادگاری مادرش بود را در اورد،تاحالا چیزی توش ننوشته بود اما حالا چیزی به دهنش رسیده بود و میخواست ثبت کنه،مداد را برداشت و چیزی یادداشت کرد و بعدم زود خوابید،ا.ت روی تخت دراز کشیده بود و ادامه کتاب دِزیره را میخوند،کتبی که خط به خطش را حفظ بود اما ازش سیر نمیشد<مرا در بغلت بفشار تا حس کنم که واقعاً نزدیک تو هستم وگرنه خیال میکنم که خواب میبینم> کتاب را کنار گذاشت،لبخند کوچکی روی لب هایش نقش بست و یاد زمانی افتاد که روی برج تهیونگ را بغل کرده بود
پرش زمان به یک روز قبل از اون تصادف
تهیونگ"کوک،میخواهم یک چیز مهم بهت بگم"کوک در حالی که گرامافون داخل خونه را روشن میکرد گفت"بگو"تهیونگ"من عاشق شدم" جونگ کوک اهنگ پریزاد را گذاشت و با ذوق کنارش نشست و گفت"جالبه،منم یک دختری را دوست دارم،تو کی را دوست داری؟"تهیونگ با ذوق گفت" ا.ت،خیلی دوستش دارم،میدونم فقط پنج یا ش هفته هست که میشناسمش اما خیلی دوستش دارم"جونگ کوک چیزی نگفت،به چمای تهیونگ خیره شد،لبخند محوی روی لبش نقش بست
پرش زمان بعد از تصادف و نجات
ا.ت دید اون پسر را،دید که نجاتش داد و بعدشم فرار کرد و تونست تشخی بده پسره اما چیز دیگه نفهمید فقط دید یک دستکش مشکی توی دست راستش بود،دستکش چرمی بود،جنس چرمش هم مدلی بود که عطر داشت،سئول از راه رسید و ا.ت را برد خونه،تهیونگ هم توی خونه خودش نشسته بود،دفتر چه مشکی را بیرون اورد و در ادامه مطلب قبلی نوشت"شجاعت را پیدا کردم که بگویم این عشق برای من فقط یک احساس نیست،حالا بخشی از زندگیم شده و نمیتونم پنهانش کنم،اعتراف میکنم هر بار میخندی قلبم جلا پیدا میکنه"دفتر چه را بست و کنار میززگذاشت و لیوانش را برداشت و بخشی از قهوه داغش را خورد
حال یونگی بهتر شده بود و تمام این مدت مدیون یول بود،روی کانامه نشسته بود و پتویی دور خودش پیچیده بود که یول اومد و بغلش کرد،هر دو با صدای در پریدند،جونگ کوک اومده بود خونه،یول از آغوش یونگی بیرون اومد و گفت"اوه داداشی اومد...این چه لباسیه؟؟؟"(بمونین تو خماری اینکه لباسش چی بود😏)کوک سریع جواب داد"من خوابم میاد،میرم بخوابم" به سرعت سمت اتاقش رفت،لباسش را عوش کرد و نشست روی تخت و از زیر تخت دفتری قهوه ای که یادگاری مادرش بود را در اورد،تاحالا چیزی توش ننوشته بود اما حالا چیزی به دهنش رسیده بود و میخواست ثبت کنه،مداد را برداشت و چیزی یادداشت کرد و بعدم زود خوابید،ا.ت روی تخت دراز کشیده بود و ادامه کتاب دِزیره را میخوند،کتبی که خط به خطش را حفظ بود اما ازش سیر نمیشد<مرا در بغلت بفشار تا حس کنم که واقعاً نزدیک تو هستم وگرنه خیال میکنم که خواب میبینم> کتاب را کنار گذاشت،لبخند کوچکی روی لب هایش نقش بست و یاد زمانی افتاد که روی برج تهیونگ را بغل کرده بود
- ۱.۷k
- ۲۶ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط