عاشقم شو خلاصم کن قسمت۱۴پارات۱❤ ️❤ ️😍 😍
عاشقم شو خلاصم کن قسمت۱۴پارات۱❤ ️❤ ️😍 😍
همونطور که دستاش دور کمرم حلقه کرد بود یهو سویان اومد تو
ینی شده بودیم گوجه فرنگی😂 😂 سویان با لحن طنزی گفت"به به میبینم که رفیق ما به وصال یار رسید و با سهون غش غش خندیدن!!!!!
خب حالا من تنهاتون میزارم با بقیه هم هماهنگ کردم 😂 😂 😂 کوووفت
تو روحتتتتت
اینو گفتو درو بست
_خب؟؟بقیش؟؟
+بقیع چی؟؟؟
_دااااستااان🙄 🙄 🙄
+آهان😅 😅 وقتی برای اولین بار دیدمت از رفتار تندت خوشم اومد واینکه میدیدم با اینهمه مشکلات بازم استقامت کردی😎
چن بار خواستم بگم اما نذاشتی بگم همش یه دردسر درست میکردی😐 😐 😐 😂 😂 😂
حالا که امشب اینا نیستن نمیخوای منو به خونوادت معرفی کنی؟؟؟!!
_هووووم؟؟؟؟!!!!!!
+😄 😄 😄 😄
❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️مامانننن ؟؟؟
آه جیوووننن بعد از اینکه کلی همو بغل کردیم با کنجکاوی گفت:اومو.....(تکه کلام کره ای ها )ایشون کین؟؟؟ سهون ادای احترام کردو گفت
سلام من اوه سهون هستم!دوست جیون!!!!
آخ دورتتت بگردممم منکه چینقدههه ماهی❤ ️❤ ️
مامانم شروع کرد به یه غذای خوشمزه درس کردن!!!
بابامم همش با سهون حرف میزد جوانگ هم که چسبیده بود به سهون😒 😒 😒 😒
یکم که گذشت رفتم و دست سهونو گرفتم و گفتم نمیخوای اتاقمو ببینی؟؟؟با ذوق سری تکون دادو دنبالم اومد 🏃 🏃
جی جینگگگگگگ😊 😊 اینا اتاق منهه
واووو چع اتاق باصفا و باحالیییی
ببینم تو طرفدار تی ارایی؟؟؟؟پوسترشونو چسبوندی!!!😏 😏
_اورهههههه😍 😍 😍 بیا بشین اینجا به کنار خودم رو تخت اشاره کردم!!!!
بعدش از سوتی هایی که پیشش داده بودم تعریف میکردو غش غش میخندید
_خب دیگ خوشمزگی بسه !!!😐 😐 بیا بریم شام!!
+جیون؟؟؟ینی قرارع امشب اینجا بخوابیم؟!!!
جانمممممم؟؟؟پسره منحرف با تندیی گفتم
:نخیررررررر میخوابمممممم😎
+میخوابیمممممممم
همینطور که کل کل میکردیم!!!!
مامانم با خنده گفت"حالا اول شام بخورین حالا میخوابین
سهون حسابی میخوردو هی با من شوخی میکرد!!!منم هی چش غره میرفتم ولی ته دلم عروسی بود
خیلییییی خوشحالللل بووودمممم
داشتیم میوه میخوردیم که سهون به من اشاره کرد و گفت من میخوام بخوابم و رفت سمت اتاقم
یااااااااااااااااا سهوووووووننن😐 😐
پایان پارت ۱ قسمت ۱۴
نظر یادتون نره
همونطور که دستاش دور کمرم حلقه کرد بود یهو سویان اومد تو
ینی شده بودیم گوجه فرنگی😂 😂 سویان با لحن طنزی گفت"به به میبینم که رفیق ما به وصال یار رسید و با سهون غش غش خندیدن!!!!!
خب حالا من تنهاتون میزارم با بقیه هم هماهنگ کردم 😂 😂 😂 کوووفت
تو روحتتتتت
اینو گفتو درو بست
_خب؟؟بقیش؟؟
+بقیع چی؟؟؟
_دااااستااان🙄 🙄 🙄
+آهان😅 😅 وقتی برای اولین بار دیدمت از رفتار تندت خوشم اومد واینکه میدیدم با اینهمه مشکلات بازم استقامت کردی😎
چن بار خواستم بگم اما نذاشتی بگم همش یه دردسر درست میکردی😐 😐 😐 😂 😂 😂
حالا که امشب اینا نیستن نمیخوای منو به خونوادت معرفی کنی؟؟؟!!
_هووووم؟؟؟؟!!!!!!
+😄 😄 😄 😄
❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️مامانننن ؟؟؟
آه جیوووننن بعد از اینکه کلی همو بغل کردیم با کنجکاوی گفت:اومو.....(تکه کلام کره ای ها )ایشون کین؟؟؟ سهون ادای احترام کردو گفت
سلام من اوه سهون هستم!دوست جیون!!!!
آخ دورتتت بگردممم منکه چینقدههه ماهی❤ ️❤ ️
مامانم شروع کرد به یه غذای خوشمزه درس کردن!!!
بابامم همش با سهون حرف میزد جوانگ هم که چسبیده بود به سهون😒 😒 😒 😒
یکم که گذشت رفتم و دست سهونو گرفتم و گفتم نمیخوای اتاقمو ببینی؟؟؟با ذوق سری تکون دادو دنبالم اومد 🏃 🏃
جی جینگگگگگگ😊 😊 اینا اتاق منهه
واووو چع اتاق باصفا و باحالیییی
ببینم تو طرفدار تی ارایی؟؟؟؟پوسترشونو چسبوندی!!!😏 😏
_اورهههههه😍 😍 😍 بیا بشین اینجا به کنار خودم رو تخت اشاره کردم!!!!
بعدش از سوتی هایی که پیشش داده بودم تعریف میکردو غش غش میخندید
_خب دیگ خوشمزگی بسه !!!😐 😐 بیا بریم شام!!
+جیون؟؟؟ینی قرارع امشب اینجا بخوابیم؟!!!
جانمممممم؟؟؟پسره منحرف با تندیی گفتم
:نخیررررررر میخوابمممممم😎
+میخوابیمممممممم
همینطور که کل کل میکردیم!!!!
مامانم با خنده گفت"حالا اول شام بخورین حالا میخوابین
سهون حسابی میخوردو هی با من شوخی میکرد!!!منم هی چش غره میرفتم ولی ته دلم عروسی بود
خیلییییی خوشحالللل بووودمممم
داشتیم میوه میخوردیم که سهون به من اشاره کرد و گفت من میخوام بخوابم و رفت سمت اتاقم
یااااااااااااااااا سهوووووووننن😐 😐
پایان پارت ۱ قسمت ۱۴
نظر یادتون نره
۹۹۲
۱۸ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.