اعترافی بکنم

« اعترافی » بکنم ؟
بین این « پنجره ها »
که « تمنای گشودن » دارند !
من به آن « پنجرهٔ بسته ٔ چشمان تو »
عادت دارم !

« بامدادان » که من از کوچه تو می گذرم
به « نسیم گل نیلوفر » آن باغچه
عادت دارم !

و چه « شبهای » پر از « زمزمه بی وزنم »
که به دیدار مَه روی تو در « قافیه »
عادت دارم !

گر « خیانت در امانت » بکنم ، می بخشی ؟؟
من « به دزدی » ز غزلها ی « دو چشم تَرَت»
عادت دارم!
دیدگاه ها (۲)

شاهکار استادشهریاردوست دارم همدمت باشم ولی سربارنه،،،،گفته ب...

بیا، مرو ز کنارم، بیا که می میرمنکن مرا به غریبی رها، که می ...

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﻧﻪ!!! ﻭﻟﯽ ﮔﺎﻫـــــــﯽ... ...

قسم به نم نم باران که دوستت دارمبه اشک های خیابان که دوستت د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط